“دیدگاهی از نوروز”
نویسنده: پروین فرجادی
مقدمـه
بنام آفريدگار يکتا، كه زمين و آسمان را آفريد، كوهها و درياها را آفريد، كه روزها و شبها را آفريد، فصلهاى زيبا و آفتاب درخشان و ماه دلستان را آفريد، كه همۀ جهان و جهانيان را آفريد.
انسان را آفريد تا به او زندگى شكوفا بخشد، كه گياهان وجانوران و آنچه هست، براى رفع نيازها يا حتى ارضاء حس زيبا پسندى او آفريد و عشق را، و براى انسان ستايش و عبادت و عبوديت خود را براى رستگارى خود ِ او الهام كرد و كتابهاى آسمانى و پيامبران را با معجزات آشكار براى هدايت او آفريد، و آنچه ضرورى يك زندگى سلامت و سرشار بود، همه را به لطف و كرم خود با نظم و شكوه، و زيبائى و لطافت حيرت انگيزى آفريد، و آدمى را در پذيرش نيك و بد خويش به مشيّت ازلى مختار كرد، و باو اجازۀ استفاده ازمسئوليت انسانى را ارمغان بخشيد، باشد تا بسعادت ابدى راه يابد.
و اكنون با شكروسپاس فراوان بدرگاه احديّت او، و تقديم سلام (بمعنى حقيقى آن، يعنى سلامتى، صلح ، آرامش و امنیت) به همۀ شما عزيزان، وضمن عرض صميمانه ترين تبريكات خالصانه ام، بمناسبت فرا رسيدن سال نو و آغازفصل حياتبخش بهار، ميپردازيم بچگونگى فلسفۀ زيباى نوروز و توضيح مختصرى دربارۀ “هفت سين”، البته اين توضيحات نتيجۀ پژوهش و پندار اين بندۀ خداست، و برگ سبزيست تحفۀ درويش، و حاوى اين حقیقت كه:
چه زيباست همراه با نو شدن طبيعت، ما نيز با افكارى تازه و مثبت، بيش از پيش قلب خود را شادمانه بروى يكديگر بگشائيم، و با تمام وجود براى خود و مردم سراسر جهان، صلح، امنيّت و آرامش و رفاه آرزو كنيم.
اميد كه تمام انسانهاى خوبى كه درهمهً دنيا با برپا داشتن اين سُنتها وآئين پاك يكتا پرستى، به اخلاق خوب وعمل درست و پاك همّت گماشته، حافظ و نگهبان آن باشند، تا در پرتو آن، روح يگانگى و بشر دوستى تقويت گشته، خشونت، ظلم و مردم آزارى، ريشه كن شده، اتحاد و شادى و دوستى هرچه بيشتر بين ما بر قرار گردد. آمين…
دیدگاهی از نوروز
اكنون مجدداً در آستانۀ سالى نو و فصلى تازه، و روزى يگانه هستيم و پذيرش هدايائى نو ازطرف آن خداوند ارضاء كنندۀ هدايت كنندۀ بى نياز ازخواهش ها.
خواجه عبدالله انصارى، آن عارف بزرگ، دربارۀ او چه زيبا فرمود ه:
كردگارجهان وجهانيان وخداوندهمگان، رحمان است و نوازندۀ آفرينندگان از دوستان ودشمنان، فراخ بخشايش در دو جهان، رحيم است و مهر نماى، آرى نكو نام و بنده نواز ، كريم و مهربان، درگفت شيرين، درعلم پاك، درصُنع زيبا و درفضل بى كران…
نوروز پرفروغ ترين روز سال، روزى كه دريكى از پرشكوه ترين لحظات آن تحويل سال صورت ميگيرد، لحظۀ ورود به فصل حيات بخش بهار، فصل شكوفائى و پاك سازى سرشت انسانى، روز شادى و يگانگى وهمدلى، كه اين يگانگى وهمدلى مردم هم عقيدۀ بسيارى را درهرگوشه اى ازجهان به گرد هم آورده، تا پاسدار اين ُسنت زيباى باستانی باشند.
با آغاز بهار دشت و دمن، كوه و صحرا، با نهالهاى پرطراوت، سبزه هاى سبز سبز، لاله هاى سرخ وزرد، شكوفه ها، ياسها و ُسنبلهاى پرعطر، بنفشه هاى ازهمه رنگ، تزئين شده و موجى نو از اميد و شادى درقلب همگان ميآفريند. نسيم فرح بخش نوروزى كران تا كران وزيدن گرفته، ازكوها و جنگلهاى سربفلك كشيده، دشتها و درياها و آباديهاى دور و نزديك عبوركرده و بانوازش سر انگشتان معجزه آساى او طبيعت در بيشتر كشورهاى جهان از رنگ سفيد زمستانى به الوان رنگين كمان درميآيد و به امرخدا، همچون سروش غيبى به طبيعت فرمان ميدهد كه: اى كهكشانها، اى آسمانها، اى كوهسارها، اى رود بارها، اى دشتها، اى جنگلها، اى باغستانهاى زيبا، اى مرغزارها، اى جانوران، اى آدميان، بيدار شويد!، اى بذرهاى بى جان زنده شويد، اى يخها وبرفهاى زمستانى، با تابش پرفروغ آفتاب جانبخش و ريزش بى دريغ بارانهاى بهارى آب شويد، چشمه ها جوشان شويد، گلهاى زيبا رنگين شويد، نهالها، سرسبز شويد، ماه و خورشيد و ستارگان درخشانتر شويد.
اى مردمان، با اميد به لطف و رحمت خدا و با بارش بى امان ابرهای بهاری، غمها را از دل بشوئيد، اى بادهاى مژده بخش بوزيد، كه نوروز آمد و زندگى برمرگ پيروز شد…
اميد كه ما انسانها نيزهمآهنگ با سايرموجودات زندۀ اين كرۀ خاكى ازتحولات وتغييرات مثبت اين فصل پرسرور، بهرۀ كافى گرفته و درحفظ معيارهاى اخلاقى و پر ارزش نياكان سربلند خود بكوشيم و درتكميل و تحويل ُسنت هاى مثبت و سازنده به نسل تازه از دل و جان مشتاق و فعال باشيم و با پاكسازى اين ُسنتها از خرافات، اين مشعل فروزان را روشن تر از سابق بدست آنان بسپاريم، تا با مجّهز شدن به نيروى علم و ايمان از پراكندگيهاى خانوادگى و پناه بردن به آغوش زهرآگين انواع اعتيادها و مواد مخدر در امان باشيم، زيرا اگر ما دربرخورد با هرخطرى مجّهز باشيم
بدون شك آسيب چندانى نخواهيم خورد، نگاه كنيد چطور يك پرندۀ كوچك با جثۀ نحيف خود روى يك شاخۀ لرزان وظريف درختى مى نشيند و با مواجه شدن با شديد ترين بادها هم خطرى او را تحديد نمى كند، چون او به دو بال مجهّز است، بالهاى مجهز كنندۀ ما انسانها نيزعلم و ايمان است كه در نتیجه به عمل صالح رهنمود خواهد شد.
و حالا كه بنا بدلايلى اغلب ما از آب و خاك اجدادى خود بدورمانده ايم، بيش ازهميشه محتاجيم كه با حفظ و اجراى قوانين الهّى و روحانی، توشه اى كافى براى خود وعزيزانمان مهّيا نمائيم و باين ترتيب هيچ ترسى ازآلودگى محيط و سرگردانى وتقليد كور كورانۀ جوانان خود از انسانهاى گمراه و فاسد اين محيط نخواهيم داشت.
باید دانست که تنها با پیروی ازیک مشت “سُنت های ملی”، به تقلید از نیاکان خود، بدون توجه به قوانین حیات بخش الهی، هیچ دردی از ما دوا نخواهد شد، وجوابگوی نیازهای بی شمار ما انسانها نخواهد بود.
جواب آنرا علم وتجربه میدهد: هرملتی که رشتۀ وحدت و تعاونشان گسیخته شد، زبون می گردند، و ملتی که رابطۀ آنها توحید و قوانین الهی باشد، چون نگهبان آن نشدند، روابط دیگر که ازآن عبور کرده و پست تر از آن است نمی تواند آنها را بهم پیوسته وبر پا دارد، به این جهت یکسره به سقوط اجتمائی و زبونی می گروند.
عاقبت این زبونی بهمین دنیا پایان نمی یابد، عاقبت نهائی وشوم و خطرناک این زبونی را تنها خداوند میتواند خبر دهد، که معلوم میشود زبونی در دنیا مربوط با سخت ترین عذاب در آخرت ونهایت مسیر انسان است.
زیراچنانکه خلأ بدن از آب وغذا، درد تشنگی وگرسنگی در بردارد، خلأ نفس انسان که میل فطری به درک وعقیده وایمان دارد، (عقاید صحیح وآراء محکم ومعرفت و ایمان به حقایق) موجب آشفتگی خاطر و اختلال نفسانی می باشد، این خلأ وآثار آن خود بخود وبرای انصراف از آلام نفسانی، شخص را به سوی اشباع هر نوع لذات جسمی می کشاند، انصراف به سوی چنین لذات غیرواقع ویا واژگون شدن در آن، شیفتگی به آنها را می افزاید، و این لذات را درنظر فرومایگان واژگون، بسیار مهم می نمایاند، تا آنجا که برای رسیدن به آنها برای بدست آوردن وسائل ( مانند قدرت جوئی و مال اندوزی) یکسره اندیشه و قوای خود را بکار می اندازد و با هرکس به کشمکش وکینه توزی برمی خیزد، ونگرانی وکینه توزی هرچه بیشتر ریشه گیرد، صفا و اطمینان و محبت وخوش بینی، بیشتر از بین میرود و محیط را جهنمی می سازد.
درجهت دیگر سرخوردگی ها ازخوشی های نا پایدار وهمی و ریشه گرفتن کینه جوئی ها و بد اندیشی ها، اینگونه نفوس را تا آن حد دُچار بیماری طغیان نفسانی و طغیان برحدود و حقوق می گرداند، که یگانه لذت برای آنها، گشودن این عقده ها و تسکین آلام نفسانی به وسیلۀ آزار و شکنجۀ دیگران می شود.
این ترتیب تنزل لذات و خوشی ها ایست که از خلأ نفسانی و ذهنی و خشکیدن سرچشمۀ لذات معنوی آغاز می شود، تا به خلأ جسم از هر احساس به لذات ایجابی، سرایت می کند، وپس ازآن این موجود دراک وحساس و مجذوب به لذات واقعی ( انسان)، بصورتی مسخ شده و دردمند و سرکش جهنمی و جهنم جایگاه در می آید.
درجهت مقابل، لذات وکامیابی مؤمنین ومتقین، از درک های فطری وعقلی سرچشمه می گیرد، و از آن ریشه های ادراک و حواس سیراب می شود.
چون متقین به همان معنای “قرآن” سلامت نفس دارند، بیش از برخورداری از لذات کاذب، ازلذات کامل ایجابی مربوط به حواس بهرمندند، و با شعور ایمانی مخصوص، ریشۀ لذاتشان نافذ و خشگ نا شدنی است، و چون خلأ نفس و ذهن آنها را ایمان فرا گرفته، لذات ناشی ازمعارف ایمانشان که مرتبط و متصل به حقایق ثابته است، دوام و ثبات دارد، و افزوده می شود، و همۀ جهات وجودشان را فرا می گیرد.
پس ظرف متقین: پُر، پیوسته وپایان ناپذیر است، و این حقیقت غیر مشهود، چنانکه در کتابهای آسمانی شرح داده شده، در آخرت به صورت کامل مشهود درمی آید.
اين بنده در اين سالهاى خانه بدوشى و دورى از يار و ديار، به اين آگاهى رسيده ام كه اين فرهنگ و ايده الوژى و طرز تفكر است كه انسان والا، يا لاابالى ميسازد و نه نژاد و مليّت، و هم اين كه خيلى ازچيزهاى مثبت يا منفى، بخودى خود مثبت يا منفى نيست، بلكه اين ما هستيم كه با برداشت خود ميتوانيم درمسير مثبت يا منفى، از آنها استفاده كنيم، و يكى از اين امور پيروى از” ُسنتهاى ملى” است، كه با وجود اينكه در اصل ريشه اى مثبت و سازنده داشته، ولى بتدريج و با مرور زمان تبديل به خرافاتى تکراری و تقليدى شده كه اشخاص نا آگاه با تقليد كوركورانه از آن متاسفانه نتيجۀ عكس ميگيرند.
و اما امروز دربيشتر كشورهاى جهان لحظۀ شروع فصل دل انگيز بهار را ياد آور شده و جشن هاى مختلفى به اين مناسبت برگزار ميكنند، ولى بر گزارى اين جشنها به آن صورت كه ما بياد داريم و برايمان خاطره اى بس زيبا از يار و ديار است و شيوه اى كه اكنون براى ما ” ُسنت” شده، مخصوص ايرانيان عزيز درسراسر دنياست.
بياد داشته باشيم كه ما هركجاى اين جهان پهناوركه باشيم، زمين، زمين خدا و ملك، ملك اوست، و ما همه با مليتهاى مختلف ونژادهاى گوناگون وعقايد متفاوت، آفريدۀ اوهستيم وبه بندگيش سرفراز، و چيزيكه ارزش افتخار و باليدن دارد، تنها همین است، و آگاهى به رسالت انسانى خود.
حفظ ” تقوا” به معنی كنترل نفس ازطغيان شهوات و پرستش و عبادت خداوند يكتا و بى مثل و مانند است كه بما ازهرسر زمين و رنگ و نژادى كه باشيم، ارزش و اعتبار، و هوّيت حقيّقى مى بخشد، زیرا هویت انسان تنها از طریق اعمالش و از طریق ارزش یابی کیفیات اعمالش متجلی میشود.
به اجداد و نياكان، و نژاد وثروتها نازيدن، يك رسم منحط عهد جاهلیت است هرچند درقرن حاضر باشد.
پس چه نيكوست كه اساس را برحفظ ُسنتهاى خدا پسندانۀ گذشتگان قرار دهيم و نه تنها تقليدى نا آگاهانه از پدران و نياكان خود اگر چه درگمراهى آشكارى بوده باشند، تا بيارى پروردگار از اندوه روزمرگى و ترسهاى بيهوده و مبهم نجات يافته و بسر زمين شادمانيها و زندگان ابد، گام بگذاريم.
اكنون با ديدى تازه به نو كردن اين ُسنت زيبا و پرشكوه ميپردازيم:
آمادگى براى برپا كردن جشنهاى نوروزى:
همانطور كه با فرا رسيدن بهارطبيعت نشاط و زندگى از سر ميگيرد، ما نيز روزها قبل از آغاز اين فصل دل انگيز، خود را براى برپا كردن جشن هاى مخصوص بهار آماده ميكنيم، تا آنرا با شكوه و جلوۀ هر چه بيشتر بر قرار كنيم، و معمولاً با خريد لوازم تازه و يا تجديد تازگيها در لوازم قديمى خود رنگى نو بزندگيمان ميزنيم، ازقبيل تعمير خرابيهاى خانه يا كوى و برزن، رنگ ونو سازى آن، خانه تکانی و كاشتن ُ گل و گياه مناسب با امكانات مختلفى كه داريم، تهيۀ رخت و لباس، كه براى هركس بفراخور وضع مادى و برداشت معنوى او صورت ميگيرد، و زيبائى اين رسمها، بخصوص در اين است كه مردم بيش از پيش بيارى هم مى شتابند و بياد ميآورند كه:
بنى آدم اعضاى يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند
چوعضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
پس آنچه براى خود دوست دارند، بديگران نيزمى پسندند ثروتمندان یا آنها که غنی ترند، دستی بزیربال ضعیف ترها می کشند، هدایای ارزنده تقدیم میدارند، اغلب یدون اینکه شناخته شوند در کارهای نیک سبقت جسته ودر حقّ یکدیگر نیکی و بخششهای بزرگوارانه انجام میدهند، هرکس به سهم خود سعی میکند برهنه ای را بپوشاند، بی خانه مانی را خانه دهد، بینوائی را سیر کند، در بهبود مریضیها مفید واقع شده و دل افسرده ای را شاد نماید، دراین ایام بخصوص کمتر کسی تنها بفکر رفع نيازهای شخصی خویش میباشد و بیشتر روح تعاون، وحدت ویگانگی در زندگی ما جان میگیرد، همۀ مردم همانطور که با خاته تکانی، خانه و محل زندگی خود را پاک و آراسته می کنند، دلهای خود را نیز صفا داده و با بخشش و بزرگواری دربهتر شدن روابط خود می کوشند، قهرها آشتی میکنند و مجردها بیشتر به ازدواج روی میآورند، دراین میان کودکان و نوجوانان و افراد کهنسال از توّجه خاصی برخوردارند.
درضمن کوشش و تلاش مردم برای استقبال از نوروز، باعث افزایش داد و ستد و رونق بازرگانی و شکوفائی هرچه بیشتر اقتصادی میشود.
و اما یکی ازمهمترین قسمت برنانه های نوروزی، تهییۀ سفرۀ “هفت سین” است، وزیباترین جزء این سفره نیز، سبزۀ پُرطراوتی است که برای ما مژدۀ رسیدن بهار را بهمراه دارد، برای داشتن چنین سبزۀ زیبائی، بذرهای خشگ را ازقبیل عدس، گندم، ماش، و یا هربذری که هرکس می پسندد، نوزده، یا پانزده روز به عید مانده معمولاً خیس میکنند، و شاید فلسفۀ آن چنین بوده، که درسالهای بسیار گذشته، نیاکان کشاورز ما ازهفت بذر مختلف هرکدام یک سينی بزرگ سبزه آماده میکردند، بهمین مناسبت نام “هفت سین” بجا مانده، که در آغاز “هفت سینی” بوده و بعد دچاره تغییراتی شده، یعنی درآغاز هفت سینی سبزه، درست میکردند وهر بذری که زیباتر و با طراوت تر و ُپرتر میشد، حدس میزدند که درآن سال بخصوص کاشتن آن بذر برکت بیشتری برای آنها خواهد داشت، و در این باره هم داستانهای بسیاری ذکر شده که معلوم نیست تا چه حد حاوی حقیقّت باشد، بهرحال اینروزها اغلب ایرانیها بداشتن یک یا دو نوع سبزه اکتفا میکنند و اینکار بیشتر جنبۀ حفظ ” سُنت” وتشریفات نوروزی پیدا کرده، البته هدف اصلی درکاشتن سبزۀ نوروزی این بوده که ببینم چطور یک مشت بذر خشگ ومرده، با تغییر شرایط به مشّیت خدا، و به ارادۀ ما تغییر ماهیّت داده، بزندگی برمیگردد و مراحل رشد را طی میکند، و با توجه به آن باور کنیم که پروردگار توانا، همانطور که این بذرهای خشگ وبظاهر مرده را با تغییر شرایط دوباره زنده و فعال می کند، در روز رستاخیز بنا بقولی که درهمۀ کتابهای آسمانی بما داده، مجدداً ما را نیز (با تغییر شرایت) براحتی و آسانی زنده میکند وتمام صفاتی که انسانها در زمان زندگی کسب کرده اند، در آنروز به ثمر وجنبش و نتیجه خواهد رسید، و بهشت و دوزخ ما نتیجۀ اعمال این دنیا وهمان فعل و انفعالات است.
همین گندم یا عدس یا ماش و یا هربذردیگری که ما برای تهیۀ سبزۀ نوروز بکار میبردیم، در آغاز زنده و فعال بوده و بعد خشگ شده (بدورۀ مرگ ظاهری رسیده) وبا ایجاد تحولات مخصوص دوباره از شرایت موجود زنده،
( یعنی رشد و تغذیه و تکثیر) برخوردارمی شده، و آن مدت برای این بذر، درست مثل زمانی است که ما با مرگ جسمی از زندگی فیزیکی موقتاً محروم میشویم، (وبدورۀ قبرمنتقل میگردیم) ولی بیاد داشته باشیم که مرگ فزیکی ما بمعنی نیستی کامل نیست، بلکه ازحالی بحالی دیگر درآمدن است، و در اين صورت مرده ها حقیقتاً مرده نیستند و فقط امورشان ازچشم ما پنهان است، آنهم تا روز معین ( تا قیامت)، آنها قابلیت اینرا دارند که مجدداً بخواست خدا زنده شوند، وهیچ فرق نمی کند که نابودی ظاهری این جسم موقت ما، به چه صورت انجام شده باشد، چون ما ایمان داریم که آنچه خدا اراده کند همان خواهد شد. چنانکه خداوند در قرآن مجید فرموده:
” آیا انسان گمان می کند به خود رها می شود؟! آیا نطفه ای ازمنی نبود که در رحم ریخته شد، و بعد بصورت خون بسته در آمد، و آفرید و موزونش ساخت، و او را از دو نوع مرد و زن قرار داد؟ آیا چنین کسی قادر نیست مردگان را زنده کند؟” (۴۰- ۶ ۳: ۷۵ )
وپروردگارمان درمثالی زیبا و روشن فرموده:
” زمین را خشگ و مرده می بینی، اما زمانی که باران را بر آن بفرستیم، به حرکت می آید، و رشد میکند و انواع گیاهان زیبا را می رویاند. این بخاطر آن است که بدانید خدا حق است، و مردگان را زنده می کند، و برهر چیز تواناست. و براستی در رستاخیز شکی نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها آرمیده اند زنده می کند.” ( ۷- ۵: ۲۲ )
درست مثل همین بذری که ما برای سبزه استفاده میکرده ایم، زمانی زنده بوده و دارای تمام خصوصیات زندگی گیاهی وبعد بصورت بذرخشگ درآمده وبطور موقت آن خصوصیات را ازدست داده، تا لحظه ای که مجدداً در شرایت مناسب قرار گرفته و دو باره به اذن خدا زنده و بارور گردیده است.
شرایط که عوض شد امکانات تازه نیز بوجود می آید.مولانا جلالدین رومی در این باره چه زیبا فرموده:
“کدام دانه تو در زمین بکاشتی ونرست، چرا به دانۀ انسانت این گمان آید؟”
اگر نگاهی به کتاب آسمانی عزیزمان قرآن مجید بیاندازیم، (که آخرین کتاب آسمانی و تأئید کنندۀ سایر کتابهای آسمانی، و دلیل قاطعی برای باور داشتن آنهاست) متوجه خواهیم شد، که آفرینش دنیا وهمۀ موجودات زنده از روی هدف و مقصد خاصی بوده، که بخواست خدا، به آن هدف و مقصد خواهد رسید.
آیا تا بحال بشکفتن هردانه و سرزدن گیاه نقره ای و نازک و جوان آن توجّه داشته اید؟ در اینصورت باور خواهید داشت که بسیار ساده تر از این و در زمانی کمتر ازیک چشم برهم زدن، خداوند در روز رستاخیز مجددأً ما را زنده خواهد کرد، و جوابگوی اعمال نیک و بد خود خواهیم بود، حتی گفته شده که هرکدام ازما از نظر فیزیکی نیز خود و دیگران را به آسانی بازخواهیم شناخت و برما مسلم خواهد شد که قول خداوند حّق است.
چنانکه خداوند درقرآن کریم فرموده:
” روزی که آنها درقیامت جمع شوند، مثل این است که فقط ساعتی از روز ( دردنیا ) مانده اند،همدیگر را می شناسند، کسانی که مُنکر دیدار خدا شده اند ضرر کرده اند، و راه راست را نشناخته بودند. ” ( ۴۵ :۱۰)
بهرحال اگر ما حقیقتاً به این موضوع ایمان بیاوریم، همۀ ما بیشتر سعی در انجام کارهای نیک خواهیم داشت، و بیشتر برای یکدیگر مفید خواهیم بود، وبنابراین ازهمین دنیا ورود به بهشت زمینی ما آغاز میشود، و دیگر از ظلم و دشمنی و حّق کشی و برادر کشی و خود خواهی های تهوع آور اثری نخواهد ماند، وحالا توجه شما عزیزان را به سخنی چند دربارۀ “سبزۀ سفرۀ هفت سین” جلب می کنم.
نا گفته نماند که در این باره مطلبی در اینترنت به نظرم رسید که فکر کردم بد نیست در اینجا عنوان کنم.
درايام نوروز ما ايرانيها مقيد هستیم درآستانه سال تحويل، سبزه ای درسفرۀ هفت سین خود داشته باشیم.
عنايت بفرمائيد اگر در كشور ما 51000000 خانواده زندگی کنند و هر خانواده فقط (50) گرم گندم برای سبزه استفاده كند. میشود: 0000000 75 كيلوگرم (750) تن گندم مصرف می گردد. مضافاً به اینکه ایرانیان مقیم کشورهای دیگر نیز همچنان به این اسراف دامن میزنند،
وعلاوه بر داخل منازل در فروشگاه های ایرانی درحد غیر قابل حسابی این مواد خوراکی بهدر میرود، با وجود اینهمه گرسنه که درسرتا سر دنیا وجود دارد، و مردم به راحتی خدا را مقصر این فقر و بیچارگی گروهی از انسانهای نیازمند میدانند.
اين غلات و گندم مصرفی تا پايان تعطيلات هم دور ريخته ميشود، آيا اين عمل پسنديده است، آیا ما با این کار مرتکب ظلم و اسراف نمی شویم؟
بطور کلی برای جلوگیری از این ظلم و اسراف، دراین دوره بسادگی میشود بجای کاشتن سبزه، از اینهمه گل و گیاه حاضر استفاده کرد، و یا اینکه می شود با کمک افرادی كه دارای تجربه كشاورزی هستند وحتی با استفاده از آموزشهای عمومی، سبزه ها را در باغچه وگلدانها یا پاركها دوباره كاشت.
چرا آنها را اول بگندانیم و بعد دور بياندازيم . اگر شهرداری مکانهائی برای اینکار در نظر بگيرد، اين كار شدنی است، و ديگر ااسراف نميشود، سبزه ها رشد كرده و تبديل به خوشه ای از گندم یا خروارها غلات خواهند شد. خداوند والا فرموده: كلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لايحب المسرفين .
(بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد، كه خداوند مسرفان را دوست ندارد. ( آیه 31 سوره اعراف) در اين آيه شريفه خداوند متعال از مردم خواسته است كه به خاطر زيان هاى فراوان فردى و اجتماعى وآثار وعواقب شوم اين گناه بزرگ، از اسراف دورى كنند. اسراف عبارت است زیاده روی در استفادۀ چیزی یا کاری، و یا گذاشتن چیز درجای غیر درست آن. بطور کلی اسراف خارج شدن از حد اعتدال است.
در قرآن كريم حدود ۱۳ بار كلمه اسراف با الفاظ گوناگون به كار رفته است. در آيه دیگر خداوند متعال فرموده : وكذلك نجزى من اسرف ولم يومن بايات ربه و لعذاب الاخرة اشد وابقى:
(اين چنين جزا مى دهيم به هر كس اسراف كند، و به آيت هاى خداوند ایمان نیاورد، وعذاب آخرت شدید تر و پایدارتر است.)
وبیاد داشته باشیم که خداوند امت هاى گذشته را چگونه بخاطر اسراف عذاب فرموده است.
چهارشنبه سوری:
آخرين روزسه شنبۀ هرسال، يعنی درست بعد ازغروب آفتاب، مراسم “شب چهارشنبه سوری” برقرار ميشود، بطورکلی بايد گفت ازديرباز تا امروز آتش نقشی ارزنده در زندگی روزمرۀ مردم داشته است، يکی ازمراسمی که با آتش وجشنهای نوروزی همبستگی خاص دارد، آتش افروزی درجشن چهار شنبه سوری است، که اولين جشن نوروزی شناخته ميشود، آداب چهارشنبه سوری بطورکلی درسراسر شهرها و دهکده های ايران تقريباً يکی است و شايد فقط با فرقهای بسيار کوچکی اين مراسم انجام ميشود، تعداد ُگله های آتش بايستی بشمارۀ هفت باشد که چگونگی انتخاب اين شماره خود داستانها دارد، و درمورد انتخاب “هفت سين” نيز انتخاب اين عدد بچشم ميخورد، که برای دوری از طول کلام از ذکر آن داستانها دراين جا صرفنظر ميشود وکسانی که علاقمند بچگونگی آن باشند ميتوانند درآن ضمينه به مطالعه و تحقيق بپردازند.
بهرحال پس ازروشن کردن بوته های آتش، که بشتر ازخارهای بيبانهای اطراف شهرجمع آوری شده، درحين پريدن از روی آتش، اعضای خانواده هريک بنوبۀ خود سرودی کوتاه را ( خطاب به آتش) تکرار ميکنند، باين ترتيب که ميگويند: زردی من از تو…… سرخی تو ازمن…….
که گفته شده: زردی نشانۀ زرد روئی و شرمندگی ازخطا، و همچنين نشانۀ غم و اندوه است. و سرخی نشانۀ سرخ روئی ( سلامتی ) و پاکدامنی، وهمچنين نشانۀ شاد بودن است. ما با زبان سمبليک ميگوئيم:
من پشیمانی وشرمندگی خويش را( ازخطاهای احتمالي گذشته ام )، بخداوند بخشندۀ گناهان ابراز ميدارم، و تصميم ميگيرم که از اين پس هميشه سرخ رو باشم و گرد کارهای نا شايست نگردم.
ما سپس اين زايش نوين درونی را با شکرگذاری و رقص و پايکوبی جشن ميگيريم، و دست می افشانيم، زيرا که عاشقان نور و پاکی و صفا و خلوصيم، ما دراين جشن شادی ميکنيم، زيرا که شادی کردن وغم ها را از درون ريشه کن کردن از مستحبات مذهبی ماست، همانطور که سوگ و اندوه از ُسنتهای مکروه است.
چنانکه مولای متقيان امام علی (ع)، فرموده اند:
” اندوه هائی که بتو رو آورد، با انديشه های نيک باوری صبوری و از خود دور کن.”
ما خويشتن وجهانيان را سلامت و شاد ميخواهيم و اندوه بخود راه نميدهيم، زيرا که اميد بلطف خداوند بخشنده ومهربان داريم، درضمن اين سُنت يک اقدام نمادين دسته جمعی است که بيانگر تطهير درون خويش ميباشد، ما با زبان سمبليک با خود ميگوئيم: ” آنچه دريکسال گذَشته از دروغ و خلافکاری، که احتمالاً ازما سر زده ، اکنون با پريدن از روی شعله های آتش ازخود می زدائيم، و از اين پس تصميم داريم که با توجه به آئين پاک يکتا پرستی نياکان سربلندمان، برگرد گناه وخطا نگرديم و ازبندگان صالح و درستکار خدا باشيم، زيرا بياد داريم که کيفر گناهان بزرگ نزد خداوند، رفتن درآتش هولناک قيامت است، پس هم اکنون فرصت را غنيمت شمرده، با پريدن از روی آتش با سرور و شادی، خودمان را ازگناهان گذشته تطهير ميکنيم، و با خود ميگوئيم:
اين لحظه، لحظۀ زايش نوين من است، منی که از اين پس بايد همه نيکی و نيک ورزی باشم، همه عشق و دوستی و بخشش. چنانکه از فرمایشات رسول اکرم ( ص) است، که فرموده اند:
“محبوب ترین بندگان (نزد خدا) کسی است که با بندگان او مهربان تر است”.
شب جمعۀ آخر سال:
ياد بودی از اموات، مراسمی که شايد اين روزها کمتر يادی از آن کرده شود، بياد آوردن ارواح گذشتگان وعزيزانی که پيش از ما بسرای باقی شتافته اند، و خيرات برای شادی روح آنها، و درضمن برای آرامش درونی خود، و با این کار به این حقیقت می اندیشیم که ما نیز دیر یا زود این جهان را ترک خواهیم کرد، پس چه بهتر که هرچه بیشتر درتهذیب اخلاق خود بکوشیم و با خوش خلقی و مهربانی وگذشت وبخشش با مردم رفتار کنیم، تا هم خدا را از خود راضی و خشنود کرده باشیم و هم بین مردم محبوب و دوست داشتنی بوده ، وبعد از ما نیز، دیگران خاطرات خوبی از ما داشته باشند.
اين مراسم دربعد ازظهر آخرين پنجشنبۀ هرسال تا قبل ازغروب آفتاب آنروز، که فردايش جمعه است، با رفتن سر خاک عزيزان برقرار ميشود، که هرکس بنا بفراخور حال خود، برای گذشتگان عزيز خود و حتی برای آمرزش و شادی روح اموات بد وارث و بی وارث نيز، هرچند آنها را نمی شناسد، دعا و خيرات ميکند، و عقيده دارند که اين کار علاوه بر شاد کردن روح آنها، برای زندگان نيز نعمت و برکت به همراه می آورد.
شب عيد نو روز:
يکی ازمهمترين جشن های اين ايام، جشن شب عيد است، شبی که فردايش سال تحويل ميشود و آخرين شب سال کهنه بحساب ميآيد، که در اين شب تمام افراد خانواده دورهم جمع ميشوند و اغلب اشخاص خيرخواه سعی بر اين دارند که در اين شب، از اشخاص غريب يا تنها تا آنجا که امکان دارد، درکنار خانوادۀ خود پذيرائی کنند تا همه با هم بشادی و سرور بپردازند و غذاهای خوشمزه بخورند، وعلاوه براين تا آنجا که ميتوانند سعی در سيرکردن، وکمک به اسخاص یا خانواده های تهی دست دارند، تا اين شادی را بتوانند در شعاع وسيع تری پخش کنند.
سُنت بر اين است که در اين شب بخصوص ” رشته پلو” حتماً درسفرۀ شام شب عيد بايد حاضر باشد، تا نمادی باشد از اينکه درسال تازه رشتۀ اموربهتر بدستشان آمده و درکارها موفق ترباشند، ديگر ازغذاهای ُسنتی که درشب عيد ويا نهار روزعيد، حتماً بايد خورده شود، عبارتست از: سبزی پلوماهی همراه با کوکوی سبزی که برای تهيۀ آن مهارت خاص لازم است.
روزعيد:
روزی که دريکی از پرشکوه ترين لحظات آن تحويل سال صورت ميگيرد، و معمولاً تا قبل از فرا رسيدن اين لحظه سفرۀ “هفت سين” را می گشايند واولين چيزی که برسرسفره قرار ميدهند، کتاب آسمانی است و پس از آن، شمع و چراغ ، آينه ، گلهای زیبا، شيرينی و آجيل، تخم مرغهای رنگ شده، نان و پنير و سبزی، گلاب، ظرفی پر ازنقل، سکه و سپس فر آورده های فصل و خوراکی های گوناگون که بنا به وسعت معاش و سليقۀ مخصوص هرخانواده ميتواند از زيبائی و جلوۀ خاصی برخوردار باشد، و چيزی که ازهمه چشم گير تر است وجود هفت نوع خوردنی است که حرف اول نام آن با “س” شروع ميشود، که عبارتند از:
” سبزه، سير، سيب سرخ، سنجد، سرکه، سمنو، و سماق.”
اين سفره درگذشته اغلب بر روی زمین پهن ميشد، و امروزه بيشتر روی ميز چيده ميشود.
قبل از لحظۀ حلول “سال نو خورشيدی” تمام اعضای خانواده و هر آنکس نيز که برآنها ميهمان است، پاک و پاکيزه، با لباسهای نو، افکاری مثبت و سازنده و قلبی پاک تر از ظاهر، پر صفا وپر بخشش، و بزرگوارتر ازهميشه، پای سفرۀ “هفت سين” نشسته، همه باهم بدرگاه خداوند بی نياز ومهربان دعا و نيايش ميکنند، که معمولاً فرد بزرگتر خانواده رهبری اين جمع را بعهده دارد، و ديگران از او پيروی کرده و آمين ميگویند، و پس ازسپاس از نعمتهای نا محدود او، آرزو ميکنند که خوبی و خير و نيکی، بربدی و شر پيروز گردد، و بطور کلی پيروزی حّق بر باطل را با قلبی پر اميد ازخداوند متعال تقاضا ميکنند. ( که البته قول خداوند بر این اساس است، و در نتیجه چنان نیز خواهد شد.)
درکشورعزيزمان ايران از ديرباز رسم بر اين بوده که درست درلحظۀ تحويل سال ازطريق راديو و تلويزيون، دعای مخصوص تحویل سال، خوانده میشد، به این ترتیب:
” یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبرالیل والنهار،
یا محول الحول والاحوال، حَوّل حالنا الی احسن الحال.”
که ترجمۀ فارسی آن از این قرار است:
” ای گردانندۀ دلها و دیدگان، ای پدید آورندۀ شب ها و روزها،
ای تغیر دهندۀ سالها وحالات (بندگان)، تغییر ده حال ما را به بهترین حالات.”
وبا شنيدن صدای تيک تاک ساعت، و شليک توپ، نقاره ها نيز بصدا درآمده، ولحظاتی بعد به ترتیب، سران کشور وهمچنين رهبران مذهبی، فرا رسيدن بهاردل انگيز و نوروز باستانی را بهمۀ مردم تبريک و شاد باش گفته و برای همه آرزوی نعمت و سلامت میکردند، بعد از اين لحظات پرشور، بزرگ خانواده، با خواندن آياتی از کتاب آسمانِ سال نو را آغاز ميکرد، وعيديها را که عبارت بودند از اسکناسهای نوئی که قبلاً آماده و برای تبُرک پشت جلد قرآن قرار گرفته بود، بين حاضرين درمجلس، بترتيب ازکوچک تا بزرگ، قسمت مي نمودند، دراين هنگام همگی دو به دو يکديگر را درآغوش گرفته، درضمن تبریک سال نو، بوسه های گرم نثارهم کرده، وبا خوردن شيرينی دهان خود را نيز شيرين مي نمودند و به اين ترتيب برنامۀ جشن و سرور و ديد و باز ديد، تا سيزدۀ نوروز ادامه دارد که در اين مدّت همۀ مردم وظيفۀ خود ميدانند که با تمام افراد فاميل و دوستان ديداری تازه کنند، وعلاوه بر آن، اشخاص خيرخواه و نيکوکار دربيمارستانها و يتيم خانه ها، زندانها، وخانۀ سالمندان، به ملاقات افراد مريض و يتيم و تنها ميروند، البته با شاخه ای از ُگل، و يا لباس و اسباب بازی برای بچه ها و جعبه ای ازشيرينی، و یا هدیۀ دیگر، و به اين نحو، دل اين اشخاص محروم اجتماع را هم شاد ميکنند، که همۀ اين کارها و مراسم، پيام آورعشق و محبت و دوستی است.
و اما اکنون بسيار نيکوست که به فلسفۀ زيبا وعميق “سفرۀ هفت سين” نظری بيفکنيم، تاعلاوه برجلوۀ ظاهری، پيامهای شادی بخش معنوی آنرا نيز درمدّ نظر داشته باشيم :
تفسير مختصری از چگونگی وسائل سفرۀ هفت سين:
کتاب آسمانی : نمادی از توّجه به دستورات خداوند، برای برپا داشتن يک زندگی پاک وسلامت وشاد در دنيا، و درنتيجه رستگاری دردنیا و آخرت و برخورداری و ارضائيت کامل درجهان ابدی است.
شمع و چراغ :
سمبل نور و روشنائی، که البته اگر چراغ دل که ايمان است، ( دراثر بی توجّهی بدستورات خداوند درکتابهای آسمانی ) فروزان نباشد، وجود هيچ شمع و چلچراغی، زندگی انسان را، از تاريکی جهل وغم و تنهائی و اندوه، نجات نخواهد داد.
آينه :
نشانۀ خود شناسی و درنتيجه خدا شناسی، چنانکه گفته شده: “خود را بشناس تا خدای خود را بشناسی”، و نگاه در آينه، در لحظات اول سال نو سفارش شده که اشا ره به همان موضوع دارد.
گُل ُسمبل :
سمبل ايمانی است که بعمل درآمده ، زيرا ما قبل از رسيدن به فصل دل انگیز بهار، با وجود يکه هنوز درفصل زمستان هستيم، ولی باور مي کنيم که اگر به ايمان خود عمل کنيم، بزودی نشانه های بهار را با تمام عطرها و تازگيهايش درآغوش خواهيم کشيد، وبسيار جالب ترخواهد بود اگر ُسنُبل را بصورت پياز تهيه کرده و درخانه آنرا پرورش دهيم و با شادی وعشق شاهد به ُگل نشستن آن باشيم،( که درآغاز نيز چنين بوده ) باور داشته باشيم که اگر ايمان وعمل صالح را سرلوحۀ همۀ کارهای خود قرار دهيم، نه تنها خود، بلکه تا شعاع بسيار دوری، ديگران نيز ازعطر ايمان ما برخوردار خواهند شد.
شيرينی و آجيل :
بياد آورندۀ اين موضوع است، که با توجه به الطاف نامحدود خداوند و توکل به او، تمام وقايع زندگی را از شور و شيرين ارج نهاده و شکرگزار او باشيم ، زيرا در زندگی به شور و شيرين هر دو نياز داريم.
سبزه :
که دربارۀ آن بطورخلاصه صحبت شد ومي شود گفت، سمبلی است از زندگی پس ازمرگ، و ايمان به حقيّقت رستاخيز که بی شک آمدنی است.
سير :
نمادی از پيروزی خير برشر،( با داشتن خاصيت ميکرب کُشی قوی) با توجه به آن درسفرۀ “هفت سين” بياد ميآوريم که با وجود اينکه چيزهای ناخوش آيند، ازقبيل ويروسها و ميکربهای مضر، در زندگی ما وجود دارند، اما ما ميتوانيم به نيروی علم و ايمان وعمل درست وبجا، بر آنها پيروز شويم، ز يرا خداوند هميشه وسيلۀ درست را باخواست حقیقی ما (درصورت لزوم ) در اختيارمان خواهد گذاشت، چنانکه در رابطۀ ميکروبهای مضر با استفاده ازسير، ميتوانيم اين کار را انجام دهيم، پروردگارحکيم وعليم، آن مهربان ترين مهربانان، راه خروج ازهمۀ مشکلات را، بما آموخته و درضمير ما به وديعه گذارده، که با ياد آوری و توّجه بدستورات اودر کتابهای آسمانی، راه را خواهیم یافت.
او بما قدرتهائی بخشيده و قوانينی برای دست يابی به اين قدرتها برايمان وضع نموده، وکليد قدرت احکام الهی را در استفادۀ ویا عمل به آنها مقرر فرموده، (و نه تنها در دانستن و ايمان به آن) يعنی علمی که با ايمان آگاهانه وعمل همراه باشد، و با اين روش ما ميتوانيم وجود هرشر و بدی را، بلطف خدا، بخير وخوبی تبديل کنيم، و به اين دليل است که گفته شده : “برای فرد مؤمن حقيّقی، آنچه پيش آيد خير است.” زيرا او تسليم کامل خداست و با جان و دل اوامرش را اطاعت مي کند، و خداوند بما مژده ميدهد که برای چنين فردی غم و اندوه (متداومی) نه از آنچه گذشته و نه از آنچه در آينده اتفاق خواهد افتاد، در دنیا و آخرت نخواهد بود.
سيب سرخ :
سمبل سلامتی، ميوه ای که سرشار است از ويتامنهای مفيدی که بدن انسان لازم دارد، بياد ميآوريم که با استفادۀ مرتب آن ميتوانيم از زيبائی، سلامت و قدرت و نيرومندی سرشاری برخوردار شويم، و همچنين گفته شده که:
” اين ميوه ياد بوديست از بهشت.”
سنجد :
نشانه ای ازمقاومت و استقامت، این درخت درسخت ترين شرايط ميوۀ خود را ميدهد، و ما از گذاشتن اين ميوه، درسر سفرۀ “هفت سين” بياد ميآوريم که ازآن درس مقاومت و استقامت بگيريم، به اين معنی که شرايت زند گی ما هرچقدر که سخت و محدود باشد، نا گزير بايد با استقامت و بردباری به سختيها غلبه کرده ، و در راه رشد و کمال پيش برويم، و اجازه ندهيم که مشکلات روزمره سّد راهمان شود.
سرکه :
نشانۀ تغيير و دگرگونی است، و شاهد اينکه ما قادريم که تا حدود زيادی اوضاع وشرايت زندگی خود را تغيير دهيم، ومجبور نيستيم که اوضاع وشرايط را درهمان وضعی که هست بپذيريم، بلکه با استفاده ازحّق انتخاب خود ميتوانيم تغييردلخواه را در زندگی خويش بوجود آوريم، چنانکه سرکه با تغيير و دگرگونی موادی بدست آمده، و سپس با در دست داشتن آن، ما ميتوانيم چاشنی های خوشمزه و متنوع ديگری تهيه کنيم، بهمين ترتيب بياد ميآوريم که با تغيير و دگرگونی در امور روزمرۀ خود نيز قادريم زندگی متنوع وشاد تری داشته باشيم، و سرانجام اينکه، علاوه بر شيرينيها، ترشيهای زندگی هم دلپذير هستند، زيرا زندگی ما به ترش و شيرين هردو نياز دارد.
سماق :
بياد آورندۀ اينکه در زندگی ناکامی هائی نيز وجود دارد، که شايد وجود همان ناکامی ها به رشد بيشتر ما کمک کند، چنانکه مزۀ سماق به اصطلاح “مـرچ ” است، يعنی اگر به تنهائی خورده شود کمی ترش و تلخ است و دهان آدم را بهم ميآورد، ولی اگر چنانچه همراه غذای مناسب خورده شود هم چاشنی خوشمزه ای است، وهم به هضم آن غذا کمک ميکند، و همانطور که ميدانيد يکی از چاشنی هائيست که معمولاً همراه با کبابها خورده ميشود، و با اين غذاها بسيار هم خوشمزه است.
بهرحال شايد از گذاشتن سماق درسر سفرۀ هفت سين اين پيام را بگيريم، که اگر اوضاع و شرايطی در زندگی خود داريم که که برايمان دلچسب نيست، و با وجود تمام سعی و کوشش خود، برای تغيير آن کاری از دست ما ساخته نيست، با توکل بخدا، آنرا با خوشبينی مي پذيريم، به اين اميد:” که حتماً خير وصلاح ما درآن است.”
زیرا خود او درقرآن مجیدش فرموده: ” ای بسا چيزی را شما دوست نمی داريد، ولی خير و صلاح شما در آنست. و ای بسا چيزی را که شما دوست می داريد، اما شر و فساد شما درآنست، شما نمی دانید وخدا می داند.” ( ۶ ۱ ۲: ۲)
دعای زيبائيست که ميگويد:
“خداوندا! به من آرامش وصبری عطا کن که بپذيرم آنچه راکه نميتوانم عوض کنم، شهامت وهمتی که آنچه را ميتوانم عوض کنم، وشعور وبصيرتی که اين دو را ازهم تميز دهم.
تخم مرغهای رنگ شده:
َسمبُل زایش است، و درضمن داشتن امکانات مختلف را بیادمان می آورد، و یک خوراکی بسیار خوشمزه وجالب که همه از دیدن آن نیز خوشحال می شوند.
سيزده بدر :
آخرين قسمت ازمراسم نوروزی، رفتن خانواده به اتفاق همۀ فاميل و دوستان ، به باغهای اطراف شهر و دشت و دمن است، که اغلب اين برنامه بصورت پيک نيک انجام ميشود، ومعمولاًهرخانواده ازشب قبل دست بکارشده وسور و سات روز سيزده بدر را تهيه ميکنند، و صبح زود درحاليکه سبزه های سفرۀ “هفت سين” را همراه دارند راهی سيزده بدر ميشوند تا روزی خوش و خاطره انگيز را به اتفاق عزيزان در دامان طبیعت سپری کنند، در زمانهای قديم ُسنت براين بود که سبزه های نوروز را، در این روز با خود همراه برده تا در آبهای روان خارج شهر و رود خانه ها بيندازند، و گمان ميکنم ، حکمتش اين بوده که آب آنها را به کشتزارها ببرد و در آنجا آنها بزندگی خود با ريشه کردن در زمينهای حاصلخيز و مناسب ادامه دهند، و البته اين کار امروز کمتر امکان پذير است.
اما يکی از ُسنتهائی که بنظر اين بند ه شايد نتوان آنرا زيبا وهوشمندانه شمرد، گره زدن سبزه های نو رسيده و بی گناه دشت و صحراست، آنهم به نيت رسيدن به خواسته و آرزوی خود، که بنام يک انسان ازشما تقاضا دارم که از انجام اين ُسنت نا روا جداً خود داری فرمائيد، چون اين کار خرافه ای بيش نيست، و هرگز نميشود که با زيربنای کاری منفی ونا درست، نتيجۀ درست و مثبت حاصل شود، و اگر ظاهرأ وبطور اتفاقی هم اينطور بنظر آيد، عاقبت خوشی نخواهد داشت.
پس لطفاً از گره زدن علفهای شاد و زنده و با طراوت ، فقط بعنوان يک سر گرمی زود گذر، صرف نظر کنيد، اين علفها و سبزه های زیبا و با طراوت، با يکدنيا اميد و آرزو، با باريدن بارانهای پی درپی و تابش خورشيد جانبخش و وزش بادهای شادی بخش بهاری تازه قدم به عرصۀ وجود گذاشته اند و انصاف نيست که با گره زدن آنها موجب پژمرده شدن زود رس آنها گرديم، باور داشته باشيم که چيزيکه باعث اجابت دعا، و رسیدن به آرزوهای ما می شود،
” توبه وبازگشت ازگناه، وکوشش در راه رسیدن به آن است”، و نه گره زدن علفهای بيابان و یا چمن های زیبای پارکها.
وبياد داشته باشيم که ما هميشه حق انتخاب داريم و هيچ بسته ای را چشم بسته و نا آگاهانه نبايد قبول کنيم ، از باورها و ُسنتهای نياکان خود نيز، آنچه مثبت و سازند ه و مفيد است انتخاب، و آنچه خرافات و بی فايده، ویا بحال مخلوقات دیگر او مضر است رها کرده ، کور کورانه تقليد نمی کنيم.
درضمن بیاد داشته باشیم که عيد حقيّقی ما روزی است که در آن روز با انجام کارهای نيک و پرثمر خدا را از خود راضی و خوشنود کرده، و دل سایر بندگان و یا حتی دیگر مخلوقات او را شاد کرده باشيم .
نو روزتان مبارک …
نیایش نوروزی
ای پروردگار بزرگ، مهربان خدا!
ترا سپاس می گذاریم که شایستۀ سپاسی
وشهاددت میدهیم که نیست معبود برحقی جز تو،
که یکتا و بی همتا و سزاوار پرستشی.
ای بهتر رفیق و ای نیکو همنشین!
دوستت داریم، چندانکه زبان ازبیان آن ناتوانست،
وخود بهتر میدانی، که ارکان وجودمان سرشار ازعشق ومهر توست، وشرمندۀ محبتت…
احدی را توان ادای ُشکر تو نیست.
چون بهر ُشکر که گذاریم، ُشکر دگر لازم است،
زیرا که توفیق ُشکر ترا یافته ایم…
پس چگونه توانیم که ُشکر گزاری خود را بتو بنمیانیم؟
مگر به لطف و کرمت ُشکر اندک مارا بپذیری،
وطاعت مارا درحد عبادت، قبول کنی.
خدایا! تو پذیرندۀ طاعت کوچک ، و دهندۀ پاداش بزرگ هستی
بزرگ پروردگارا! دراین طلیعۀ جانبخش نوروزی
به درگاه بی نیازت رو آورده ایم، و برطرف کردن نیازهایمان را از تو مسئلت داریم، و در این سال نو
باز با تو تجدید عهد و پیمان کرده و آرزو میکنیم، مارا به فرمانبری خود توفیق داده، و به اعمال صالحی توانایمان گردانی، که مورد پسند تو باشد، و ازهربدی و زشتی که مورد ناخشنودی توست مارا دور نگهداری، آرزو میکنیم که هر روزرا با دلی شاد وُپر مهر، چون گنجی گرانبها قدر دانسته، و از این فرصت های کوتاه، برای نزدیکتر شدن بتو وبه حرم مقدّست بهره مند شویم.
ارزش نعمتهای بی نهایتت را بدانیم و برناملایمات صبور و خوشبین باشیم، و با توکل بتو نهایت سعی و کوشش را در راه بهتر شدن زندگی خود و خانواده، خویش و آشنا و خلاصه، همۀ خلایق دیگر انجام دهیم، با دوستان دوستی کرده، و دشمنان را ببخشیم، بدی را با بهی جبران نموده، و ناسازگاریها را سازگار سازیم.
پروردگارا! بما خردمندی عطا کن، تا از خود در آئیم و به راه تو آئیم.
پروردگار جهانیان! آرزوهای نیک ما را به ثمر رسان که تو بزرگی و بزرگوار و بخششت بی انتهاست…
پس بحق بزرگی خودت، ما را بر این پیمان استوار گردان، و راهمان را نور باران کن.
آمین یا رب العالمین.
سلام بر بندگان درستکار و شایستۀ خدا…