بنام الله

آن مهربانترین مهربانان

تهیه و تنظیم از: پروین فرجادی

فهرست مطالب:

مقدمه

آنطور که تا بحال تجربه نشان داده، انسان معمولاً از آنچیزی که اتفاق می افتتد خیلی صدمه نمی بیند، بلکه چیزیکه واقعاً اورا آزار میدهد، عقیدۀ وی دربارۀ آن مسئله است، وعقیدۀ ما بطور تمام وکمال به خودمان بستگی دارد، ما میتوانیم اگربخواهیم نگرش خودمان را به مسائل بکلی دگرگون کنیم.

یادمان باشد که اکثرمسائلی که ما آنها را ناخوش آیند یا بدبختی می نامیم، غالباً می توانند تبدیل به مسائل خوش آیند ومفید شوند، واین درصورتی است که هریک ازما موضع ذهنی خود را درقبال آن مسائل تغییردهیم، وفقط تحت تأثیرافکارمثبت بوده، وبا انجام بهترین کاری که برایمان مقدوراست، بخدا توکل کنیم.

وقتی بخدا توکل می کنیم، اطمینان پیدا می کنیم که فقط خیر وصلاح ما پیش خواهد آمد.

اعتقادات وباورهای ما، صافی هائی پیش ساخته وسازمان یافته اند که ادراکات ما را ازجهان بیرون تصحیح می کنند، و باورها فرماندهی مغز را به عهده دارند، وقتی به درستی چیزی یقین داریم، گوئی به مغز خود فرمانی صادر می کنیم که وقایع بیرونی را به نحوی معین تصور سازد، و این چیزیست که می تواند هر روز معجزه ای تازه در زندگی ما بیافریند.

ایمانی که به قدرت خدای احد و واحد داریم چنان نیرومند است که درک آن تا حدی دشوار است.

اسلام ومثبت اندیشی

 معجزۀ کلام:

 من امورم را به خدا سپرده ام، وبه او توکل دارم که مهربانترین مهربانان است، وبه موقع درست هرنیرو، یا وسیله ای را که لازم باشد، در راه تکمیل خوشنودی وخوشبختی من، که به رضایت خود او می انجامد بکار می گیرد.

من به خدا توکل دارم، که او به حال بندگان بصیراست، هیچ نیرو وقدرتی جزنیرو وقدرت “الله” وجود ندارد، که او بلند مرتبۀ والامقام است.
بگو: “او پروردگار منست، به اوتوکل می کنم و به او برمی گردم.” (۰ ۳: ۳ ۱)

اوست که درقرآن مجیدش فرموده: ” آنگاه که بندگانم دربارۀ من از تو پرسند – من نزدیکم وهرکه مرا بخواند دعایش را اجابت می کنم
آنها (هم) باید دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند، تا راهشان را بیابند.” (۶ ۸ ۱: ۲)

پروردگارا! ما ندای منادی توحید را شنیدیم، که دعوت می کرد:” به پروردگارتان ایمان بیاورید.” و ما ایمان آوردیم، پروردگارا! گناهان ما را بیامرز وبدی هایمان را بپوشان و ما را با نیکان بمیران.

پروردگارا! آنچه را ازطریق پیامبران به ما وعده فرمودی به ما مرحمت فرما، وما را در روز رستاخیز رسوا مکن، زیرا تو هیچگاه از وعدۀ خود تخلف نمی کنی. ( ۴ ۹ ۱- ۳ ۹ ۱: ۳ )

گروهی ازمردم می پندارند حکیمانه ترین کلام یک انسان ابن خواهد بود، که بگوید: “من فقط به چیزهائی ایمان می آورم که با چشم خود ببینم.”علت این است که آنها تنها  ظاه امور را می بینند، ومی اندیشند که همه چیز تصادفی واتفاقی پیش می آید، بی خبر از اینکه درپس هرمعلول علتی نهفته است، و این ما هستیم که موتور دستگاهی را روشن می کنیم که خیر یا شر را بر سر راهمان قرار دهد.

باید دانست که واژه ها واندیشه ها نوعی دینامیت هستند، که درکمال دقت وفهم وشعور باید به آنها نزدیک شویم وآنها را بکار بریم. کلمات ناشی ازعصبانیت، نفرت یا ترحم و دلسوزی به حال خود یا دیگران را می پرانیم وتازه متحیر می شویم که چرا این قدر بد آورده ایم و زندگیمان دشوار است.

اکنون خوشبختانه گروه بی شماری ازمردم به این حقیقت باور دارند، که علم و دین بهم بسیار نزدیک هستند، وعلاوه بر آن یکی بدون دیگری کامل نخواهد بود، وچه بسا زیان بخش نیز واقع شوند، چنان که نظر دانشمند محترم و نابغۀ بزرگ ” آلبرت انیشتن” نیزهمین بوده.

علم قدرت درون اتم را کشف می کند، ومابعد الطبیعه قدرت نهفته دراندیشه ها وکلام را می آموزاند.
آنگاه که با کلام سر وکارداریم، باید بدانیم که دینامیت در دست داریم، برای نمونه به نفوذ کلام درامرشفا بخشیدن بیاندیشید. کلامی بر زبان می آید وفعل وانفعال شیمیائی درتن پدید می آید.

عیسی مسیح (ع)  فرموده: “بشما می گویم که هرسخن باطل که مردم بگویند، حساب آنرا در روز داوری خواهند داد، زیرا ازسخنان تو بر تو حکم کنند.”

(ورسول اکرم (ص) فرموده اند: “خدا رحمت کند کسی را که زبان خود را اصلاح کند، وبه روز رستاخیز گناه آن کس ازهمۀ مردم بیشتراست که بیشتر ازهمه گفتگوی بیهوده  کرده باشد.

روز قیامت موقعیت آن کس از همه بدتر است که مردم از زبانش بترسند، یا ازشرش بیم کنند.

بد گوئی وبد زبانی ازصفات اسلام نیست، خدا رحمت کند آن کس را که زبان خود را حفظ کند، و روزگار خود را بشناسد و روش او راست باشد.”

به زندگی خود بنگرید تا ببینید چگونه با کلامتان سعادت یا مصیبت را به سوی خود فرا خوانده اید!

ذهن نیمه هوشیارذره ای حس شوخ طبعی ندارد، ومردم بگونه ای مخرب دربارۀ خود شوخی می کنند، به محض این که سخنی بگوئیم، تصویر ذهنی ایجاد می شود، که بر ذهن اثر می گذارد، آنگاه آن تصویر دربرون جلوه گر می شود وعینیت پیدا می کند.

انسان با خبر ازنفوذ کلام، درگفتار خود دقت بخرج می دهد، زیرا کافی است مراقب کلام خود باشد، تا بداند که بی ثمر باز نخواهد گشت.

مردمانی که درهنگام خشم ونفرت سخن می گویند، بزرگترین خطا را مرتکب می شوند، زیرا کلامشان عواقبی سخت نا خوشآیند خواهد داشت.

به دلیل نفوذ طیفی، یا قدرت تموجی کلام، هرآنچه را بر زبان آورید، همان را بخود فرا می خوانید.

مردمی که مدام ازبیماری سخن می گویند، بیماری را به سوی خود می کشانند. نیروهای غیبی، بی وفقه برای آدمی گرم کارند، هرچند او به نیروی این حقیقت واقف نباشد.

خداوند درقرآن کریمش فرموده: ” به بندگانم بگو، به نیکوترین وجه سخن بگویند، زیرا شیطان میان آنها فتنه می کند، وبه راستی که شیطان دشمن آشکار انسان است.” (۵۳ : ۷ ۱)

ویا فرموده: “سخن خوش وپاک به سوی او بالا می رود وکردار نیک آنرا بالا می برد.” (۱۰ : ۳۵).

وهمینطورفرموده: “مگر نديدى كه خدا گفتار پاكيزه را به درخت پاكيزه اى  تشبيه كرده است كه ريشۀ آن ثابت وشاخه اش درآسمان است، به ارادۀ پروردگار هرزمان ميوه ميدهد، خداوند براى مردم مثلها ميزند تا پند گيرند، ومثل سخن نا پاك همچون درخت نا پاكى است كه از زمين ريشه كن شده و قرار وثباتى نداشته باشد، خداوند مؤمنان را با گفتارثابت درزندگى دنيا وآخرت پايدارمیدارد، وستمكاران را گمراه مسازد وخداوند هرچه بخواهد انجام ميدهد.” (۲۷–۲۴: ۱۴)

بنابراین خوشبختانه سرنخ همواره در دست خود آدمی است، با اینهمه بیشتر مردم ازصبح تا شام به طرزی مخرب سخن می گویند، زیرا انتقاد وملامت وشکایت برای آنها به صورت عادت درآمده.

حال که به نفوذ کلام پی بردیم، چرا از آن بهره نگیریم، پس اکنون بیآئید درهدایت این نیروی پویای درون خود دقیق تر باشیم، باشد تا آنرا برای شفا بخشیدن، و دولت طلبیدن هدایت کنیم.

اندیشه نیزهرچند خاموش است اما نیروئی عظیم دارد، قدرتی که درخیر خواهی ما نهفته است، هرچه مانع را از سر راهمان برمی دارد، وخیر وصلاحمان را ببار می آورد.

خداوند متعال درقرآن کریمش فرموده:

درحقیقت خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد، تا آنان حال خود را تغییر دهند. (۱۳:۱۱)

البته همیشه نمی توانیم اندیشه هایمان را مهارکنیم، اما کلام خود را که می توانیم درکف اختیار بگیریم، وسر انجام کلام بر ذهن اثر گذاشته و پیروز می شود.

این احساس را درخود بپرورانیم که هم اکنون معجزه ها وشگفتی ها از راه می رسند.

منظور این است که درخود ایمان وامید به موفقیت را بپرورانیم، تعداد  اندکی ازمردم  در زندگی صاحب  آن چیزی می شوند که سزاوار آن هستند، آنها همواره درحول وحوش خواسته های خود پرسه می زنند، آرزوی خود را عالی تر از آن می پندارند که به وقوع بپیوندد.
حال آن که ازدیدگاه انسانی که ازنظر معنوی بیدار است، هیچ چیز آنقدرها عجیب نیست که پیش نیآید، زیرا برای خدا نا ممکن وجود ندارد.

باید دانست اگر از وضعیتی متنفر ومنزجر باشیم، در واقع آن را به خودمان جلب می کنیم، زیرا درهنگام ترس علاوه براین که پیوستگی خود را با منبع راستین قدرت از دست می دهیم، دراین حالت تصویر ذهنی روشنی نیز به ذهن خود داده، واغلب همین تصویر است که خود را به صحنۀ واقعیت آورده و مانع رسیدن به خواسته و هدف ما خواهد شد.

وقتی یاد بگیریم که با نهایت سعی وکوشش در راه رسیدن به هدف خود برای انجام آن به خدا توکل کنیم، و باور داشته باشیم که فقط آنچه بخیر وصلاح ماست پیش خواهد آمد، دیگر دُچار ترسهای منفی نمیشویم و خیر وصلاح خود را با سپاسگزاری درآغوش می گیریم. مثلی است معروف که می گویند: “برای فرد مؤمن، آنچه پیش آید خیر اوست.”

ترس یعنی ایمان انحراف یافته، ایمان وارونه، زیرا به هنگام ترس در رؤیای منفی فرو می رویم که توَهُمی بیش نیست، برای طلوع روز تازه شُکر گزار بوده، و دربرابر هرامر دلسرد کننده ویا ظاهر مخالف امور، باید ایمن ومصون باشیم، هرآنچیزی که خیر وصلاح ماست، یا نیازمند آن هستیم پیشاپیش درسرراهمان قرار دارد، تنها باید ازقدرت توکل کامل بخداوند مهربان وبصیر کاملاً انباشته باشیم، تا بتوانیم آنرا درهوا گرفته ومتحقق سازیم.

دعای زیبائیست که میگوید:” امورم را بخدا می سپارم که او بصیر است به امور بندگان.”

زیرا دید انسانی قادر به دیدن تصویرکلی نیست، وبنابراین دید او کوتاه ویک بُعدی خواهد بود، وقتی ذهن خودرا از ایمان وتوکل بخداوند قادر مهربان پُر ولبریز کردیم، آنگاه دروازۀ الهامات الهی بروی ذهن ما بازخواهد شد، وپس از تکرارجملات حقیقت یکباره به دریافتی آنی دست خواهیم یافت، بارقه ای ازتحقق آرزو، ناگهان خود را درمحیطی تازه احساس خواهیم کرد، وآنگاه خواهیم دید که اوضاع وشرایط منفی گذشته ناپدید می شود، وهرروز پیش از روز پیش کنترل زندگی خویش را بدست خواهیم آورد.

کوشش در راه رسیدن به هدف، اجرای نمازهای روزمره، وتکرار نامهای زیبای پروردگار، ستایش واطاعت خالصانۀ او، انفاق، صدقه، و زکات، به موقع درست، هرمانع را از سر راه ما بر می دارد  و زندگی مارا از آرامش و اطمینان پُر میکند.

پیش ازهرچیز باور داشته باشیم که مثبت ترین جملات تأکیدی حقیقت را می شود درکتابهای آسمانی بیابیم.

 برای مثال وقتی ما درشروع هرکاری آیۀ کریم ” بسم الله الرّحمن الرّحیم ” را به زبان می آوریم، قلب و ذهن خود را باید متوجه همۀ رحمتهائی کنیم که ازطرف خداوند به بنده های مؤمن او، وعده داده شده، و درپناه این موهبتها، خود را درمحیط امن و پُر برکتی حس کنیم که هیچ نوع نیروی منفی نمی تواند بما آسیبی برساند، و این نهایت درجۀ مثبت اندیشی است که با حقیقت قرین است.

مثبت اندیشی کلید موفقیت:

مثـبت انـدیشی بـه هـمراه خـود صـلح، آرامــش، موفقیت، بـهبود در روابـط، وسلامت جسمی را به دنبال دارد. با اتکا به تفکرات مثبت کارهای روزمره را راحت ترمیتوان به پایان رسـاند، زنـدگی روشـنی درانتـظارمان خواهد بود، و نهایتاً شادی و رضایت بیشتری پیش رویمان قرار خواهد گرفت.  مثبت اندیشی فـرآینـدی همه گیر است. افرادی كه درکنارما هستـند از تـفـکرات وحـالات درونـی ـما تـاثیر می پذیرند.
سعی کنیم تا جایی که می توانیم به خوشحالی،مـوفـقـیت، وسلامت فکر کنیم. با چنین طرز تفکری دیگران تمایل پیدا میکنند تا ما را درکارهایمان یاری کنند. آنها از امواج مثبتی که از خود ساطع می کنیم به شدت لذت می برند.

به منظور بهره گیری تمام وکمال از انرژی مثبت درونی، ما ملزم هستیم تا تغییراتی را در ذهن خود ایجاد کنیم. باید با دیدی مثبت به زندگی نگاه کرده، نتیجه موفقیت آمیز تمام تلاش های خود را از ابتدا در ذهنتان مجسم کنیم؛ همچنین ازهرگونه اقدام لازمی برای تثبیت موفقیتتان مضایقه نکنیم.

ما سرانجام باید طرز فکر ونگرش خود را به طور کلی تغییر داده و درعمیق ترین لایه های مغزی خود، انرژی مثبت را جای دهیم. مثبت اندیشی موقتی آن هم تنها برای چند لحظه کوتاه، چیززیادی عایدمان نخواهد کرد. باید ترس های خود را کنار بگذاریم وسُست ارادگی وبی عقیدگی را از خود دور کنیم. همانطور که پیش تر نیز بدان اشاره شد، کمی تلاش واقدام موثر درونی دراین زمینه ازملزومات قضییه به شمار می رود. آیا به راستی قصد داریم که در زندگی خود یک تغییر بنیادین ایجاد کنیم؟ آیا قصد داریم که روش اندیشیدن خود را تغییر دهیم؟ آیا دوست داریم صاحب قدرتی ذهنی شویم و با استفاده از آن تاثیر مثبتی بر روی خود، اطرافیان و محیط پیرامونتان بگذاریم؟

در این قسمت نکاتی ارائه شده که با استفاده از آن به راحتی می توانیم قدرت مثبت اندیشی را درخود افزایش دهیم:

درمکالمه های درونی فقط ازعبارات مثبت استفاده کنیم. از لغاتی نظیر:  به خواست خدا من میتوانم”، “من قادر هستم”، “چنین چیزی ممکن است”، و “از عهده انجام آن بر می آیم” استفاده کنیم.

همواره شادی، قدرت وموفقیت را در وجود خود زنده نگه داریم.

از افکار منفی به شدت دوری کنیم. با حفظ آرامش، ذهن خود را ازمنفی گرایی منحرف ساخته و آنها را با افکار سازنده و شادی بخش جایگزین سازیم.

درهنگام صحبت کردن با دیگران از لغاتی استفاده کنیم که حس احترام، شادی و موفقیت را در آنها زنده کند.

پیش ازاینکه هریک از پروژه های خود را عملی کنیم، نتیجه موفقیت بخش آن را در ذهن خود مجسم کنیم، اگر این کار را با تمرکز وایمان کامل انجام دهیم، مطمئناً از نتیجه بدست آمده شگفت زده خواهیم شد.

سعی کنیم هر روز خواندن چند آیه از کتاب آسمانی خود را در برنامۀ خود بگنجانیم.

 گاهی چند سطری از اشعار امید بخش ادبی را مطالعه کنیم.

فیلم و سریال هایی را تماشا کنیم که باعث ایجاد خوشحالی  می شوند.

اخبار نگاه کنیم و روزنامه بخوانیم، اما نه درحد افراط ، واین کار را کاملاً بیطرفانه وبدون جانبداری از فرد یا گروه خاصی انجام دهیم.

با افرادی معاشرت کنیم که خودشان منشا نیروهای مثبت هستند.

هنگام نشستن و یا راه رفتن کمر خود را راست نگه داریم، این امر توانایی های ذاتی واعتماد به نفس ما را افزایش می دهد.

پیاده روی ، شنا و یا ورزش های دیگری انجام دهیم. این امر حس مثبت گرایی را در وجود ما زنده نگه می دارد.

هرشب وقت خواب افکار، گفتار واعمال روزانۀ خود را مورد تفکرقرار داده، وتصمیم قطعی بر رفع منفی اندیشی هایمان بگیریم. اگر درحال حاضر زندگی بر وفق مراد ما نیست، مطمئن باشیم که به خواست خدا با مثبت اندیشی میتوانیم همه چیز را تغییر دهیم.

وعلاوه برآن، تکرارجملات تأکیدی مثبت، یا دعاهائی که انسانهای تکامل یافته دراختیارما گذاشته اند، بسیار کمک کننده خواهد بود، وسپس بعد ازمدتی خود استاد کار شده ومی توانیم برای هرموقعیتی جملۀ مثبت، یا دعای مورد لزوم را ساخته ومورد استفاده قرار دهیم.
وهمینطور بیاد داشته باشیم که: کلام ما عصای معجزه گر ماست. ازما حرکت و از خدا برکت، فقط باید دانست که هرنوع غرور وخودپسندی وخود خواهی، یا بد خواهی برای دیگران، بسیارمضر وخطرناک است، نخست باید ذهن خود را ازهرچه صفات بد نفس اماره ( یا خود کوچک)، است ازقبیل: کینه، نفرت، دروغ، حسادت و رنجشش پاک کنیم.

در این باره بیاد شعر زیبائی افتادم که بد نیست در اینجا یاد کنم، هرچند نام شاعرش را نمی دانم. می گوید:

خواهی که شود  دل تو چون آئینه          ده  چیز برون کن  از درون سینه
کبر وحسد وظلم وحرام وغیبت            بُخل وطمع وحرص و ریا  وکینه

اگر می بینیم با اجرای دعاها یا نمازهای روزانه، هنوز درتنگی وفشار، یا دلهره واسترس وترسهای موهوم بسر می بریم برای این است که هنوز دل خود را به قول معروف خانه تکانی نکرده ایم .
چنانکه گفته شده:

نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار      کو هنوز اندرصفات خویش ماندست استوار

قبل ازهرچیز باید دانست، خیرخواهی ما برای دیگران، برج و باروئیست محکم دراطراف ما، که هرشر و بدی را ازما دورمی کند، وهرخیر وخوبی را به سوی ما جذب می نماید، وخود خواهی راهها را مسدود، وخیروخوشی را ازما دور می نماید، حال آن که هراندیشۀ مهرآمیزعاری ازخود خواهی، نطفۀ موفقیت را درخود می پروراند.

” آنچه برای دیگران می کنی، هرآینه برای خود می کنی، حاصل فریبکاری و ریا، یأس و اندوه است، و راه خیانتکاران سخت است”.

اکنون برای نمونه به چند جملۀ تأکیدی مثبت توجه کنیم:

عبارات خردمندانۀ تأکیدی:

مشیّت خدا برای من درمنتهای کمال است وپایدار.

ظواهر تکانم نمی دهند، پس خود تکان می خورند.

صبورانه درانتظار مشیت خداوند می مانم و به او توکل می کنم.

اینک همنواختی و همآهنگی وتوازون، در ذهن وتن وامورم برقرار شده است.

برای شادمانی، تندرستی، توانگری وعشق پایدارم سپاس می گزارم.

هیچ نیکی وخرمی از کسی که در راه راست گام برمی دارد، دریغ نخواهد شد.

پیش از سحر تاریک است، اما تا کنون نشده آفتاب طلوع نکند، به سحر، اعتماد کن.

هم اکنون ایمان دلاورانه ام را درسه چیز بکار می برم : درافکار، گفتار وکردارم.

چون با آن یگانۀ جدائی ناپذیرهمراهم، پس با خیر وصلاح جدائی نا پذیر خویش نیزهمراهم.

با دلی سرشار از اشتیاق الهی برای آنچه دارم برکت می طلبم، و با شگفتی به فزونی آنها می نگرم.

من با دیدن محدودیت درخودم، خدا را محدود نمی کنم، چون با خدا همراهم، همه چیز ممکن ومیسر است.

خیر وصلاحم هم اکنون به صورت جریانی از شادمانی پیوسته ونا گسسته وافزاینده به سوی من جاری می شود.

آنچه که باید بدانم، اکنون برمن آشکار می شود، و آنچه لازم داشته باشم (به فضل خدا) در زمان درست دراختیارم قرار خواهد گرفت.

اینک گذشته ها و آن چه را که فرسوده وکهنه است، کنار می گذارم، باشد که نظم الهی درذهن و تن و امورم برقرار گردد.

چشمانم منّور از نور الهی است وصاحب دیدۀ جانم، من صاحب بصیرت ودیدگان نافذ جانم، فراسوی موانع ظاهری را می نگرم، بروشنی وقوع معجزه را می بینم.

برای بینائی بی نظیرم سپاس می گزارم.

تنها آن جملۀ تأکیدی را انتخاب کنید که بیش ازهمه می پسندید، آنگاه جملۀ انتخابی خودرا در برابر وضعیتی که با آن روبرو هستید به حرکت در آورید، وببینید که چطور معجزه خواهد کرد.

مهم اینست که بدانیم وایمان بیاوریم که تنها نقش آدمی اینست که دریافت کننده ای شُکر گزار بوده، و در راه هدف کوشا باشد، کوششی در راه خیر ومنفعت خود وسایرین ( نیکوکاری واعمال صالح)، انسان تنها موجودی است که خداوند به او قدرت انتخاب داده. به محض پی بردن به این حقیقت اوضاع وشرایط مساعد، خود بخود پیش خواهد آمد.

خدا به انسان قدرت بهبود یافتن، شفا دادن و رهائی ازهرشر، وتسلط برهمۀ عناصر را بخشیده است.

اگر مردم ازقدرت نفوذ کلامی که استفاده می کنند آگاه بودند، برای مدتی هرچه گفتگو بود بند می آمد، تا نخست بیاموزند که تنها دربارۀ مسائل سازنده صحبت کنند.

اگر براستی می خواهیم که خیروصلاح ما پیش آید، باید دست ازمقاومت برداریم ومتوازن ومتعادل و آرام باشیم، وبیاد داشته باشیم که خداوند حقیقتاً بخشاینده ومهربان است، وما نیازمند وپذیرندۀ الطاف او، باید بیاد داشته باشیم که خدا چاره ساز و وسیله ساز است، وخود بهتر می داند که از چه راه هدایاتش را بما برساند، واکنون درمی یابیم که درست دعا کردن خود هنری است.

ما باید شیوۀ دعای صمیمانه را، همان که دعای خالصانه است یاد بگیریم، وقتی ازته دل می گوئیم:

” اگرخواسته ام خواست خداست که بی تردید انجام می پذیرد، اگرنه، اوحتماً خیر وصلاح مرا بمن عطا خواهد کرد.” ازهرگونه اضطراب و ترس رها می شویم، وتنها خواهان آن چیزی می شویم که او برایمان بهتر می داند.”

بخاطرترس ازدست دادن، بیشتر مردم آنچه را که دوست دارند ازدست می دهند، حال آنکه باید یاد بگیریم که هرچه را دوست داریم درلوای قانون حمایت الهی قرار دهیم، یعنی آنرا بدست قدرتمند خدا بسپاریم، تا امن وامان بماند. ومهمتر ازهمه ازهرنعمتی که بیشتر دوست داریم در راه رضا و خوشنودی او انفاق کنیم.

ایمان خالص وپاک و روشن بسان اینست که قطب نما در دست داریم، ومی دانیم که به کجا باید برویم.

وقتی از خدا چیزی می طلبیم، با خزانۀ کل تمامی معرفتها وقدرتها تماس حاصل می کنیم، آنگاه آنچه که باید بدانیم برما آشکار می شود، و آنچه لازم داریم به ما عطا خواهد شد.

وقتی ُدچار دلسردی، خشم ونفرت هستیم، باید عبارات حقیقت را تکرار کنیم، تا از جنگل نومیدی ومحدودیت برهیم، وقتی ما بطرف نور برویم، سایه ها به پشت سر می افتد.

درموقع مشگلات با خود میگوئیم: ” آری بی تردید راه چاره ای وجود دارد. پروردگارمن، راه را بمن بنما!

وقتی که با نهایت سعی در راه درست، کارخود را تمام وکمال بخدا می سپاریم ازهر وضعیت به ظاهرمخالف، برکتهای عظیم به سوی ما سرازیر می شود. تنها برماست که توازن و تعادل و آرامش خود را حفظ کنیم.

ما به یمن “کلام حقیقت” می توانیم به ذهن و تن وامورخود تازگی ببخشیم، وقتی هرچه ترس ازمیان برخواست، صاحب حیاتی معجزه آمیز می شویم. آنگاه دردیدبان بلند آگاهی خود، خاموش می ایستیم ونجات خداوند  را به  چشم می بینیم، ایمان به انسان یقین می بخشد که جز خیر وصلاح او چیزی پیش نمی آید.

چه بسا انسان درظاهر دُچار گرفتاریهای بیشماری باشد، اما اگرصاحب این یقین باشد، این ایمان برذهن او اثر گذاشته و راهی برای تجلی سلامت، سعادت، یا هرچه لازم داشته باشد، می گشاید.

هرانسان صاحب خزانۀ غیبی عظیم وبیکرانی است، واین خزانه درانتظار است تا به وسیلۀ ایمان وکلام به زبان آمده وعمل خوب و درست، رها شود و چون آبشار فرو ریزد.

میزان موفقیت هرکس بستگی مستقیم به میزان تعادل وتوازن او دارد، تردید وترس سبب می شود که تعادل و توازن خود را ازدست بدهد، و به ورطۀ تنگدستی و محدودیت بیفتدد، البته اشکالی ندارد، چون توکل به خدا هم مانند سیرک بازی تمرین می خواهد.

مهم این نیست که چقدر زمین بخوریم، دگر بار برخیزیم، و از سر نو شروع کنیم.

بیک کودک درآغاز راه رفتن توجه کنید، اگر از زمین خوردنهای اول کار بترسد، تا آخر عمر نخواهد توانست راه برود، وبرپای خویش بیایستد، ولی او بی باکانه بعد ازهرافتادن مجدداً برپا می خیزد و دو باره سعی خود را از سر می گیرد، وسرانجام موفق می شود.

بهرحال چندی نخواهد گذشت که تعادل برایمان به صورت عادت درخواهد آمد، آنگاه مالک کل عالم وچود خود خواهیم شد، و شادمانه به درون ملکوت خویش گام خواهیم نهاد.

توازن، تعادل وهمآهنگی، کلیدهای موفقیت هستند، هنگامی که سراسیمه یا ناهمآهنگ هستیم، بیرون ازطیف یا حلقۀ خوش اقبالی قرارداریم. انسان رها ازهرچه دل نگرانی وترس با شکرگزاری می طلبد، وخیر وصلاحش به او داده خواهد شد.

پیروزی وتوفیق، دوکلمۀ اعجاب انگیزند، آنگاه که دریابیم که واژه ها واندیشه ها، گونه ای رادیو اکتیو هستند، آن کلماتی را که می خواهیم تبلور یابند وبه عینیت درآیند درکمال دقت برمی گزینیم.

زندگی یک جدول متقاطع است. واژۀ درست، پاسخ مورد نیاز را در اختیارمان می گذارد.

اکنون همۀ دنیا به چگونگی کار کرد کالری آگاهی دارند، و درمصرف آن کمال دقت را می کنند، برای کاستن وزن بهر رژیم مشگل تن درمی دهند، درحالی که چنین دقتی مستلزم انضباطی بسیار سخت است، منتهی چون مردم به نتیجۀ آن ایمان دارند، به آن تن درمی دهند.

خوب اکنون چرا رژیم کلمات درست نگیریم؟ براستی که ارزش تکرار جملات درست تأکیدی نیز درهمین است.

یعنی درکمال سنجیدگی آرمانی سازنده را درهوشیاری خود نقش می کنیم، چه بسا آگاهی ما مملو ازتصاویر مخرب باشد، اما با تکرارعبارات “حقیقت” این قالب های فکر منفی ازهم خواهد پاشید.
این قالب های تفکر منفی زائیدۀ خیالات فاسد وبیهودۀ خود مانند، چه بسا از کودکی به ما آموخته اند که:

زندگی دشوار است، وخوشبختی ناپدار، پول بسختی به دست می آید، یا اینکه دنیا بی رحم است و غیره …

از آنجا که این آرمانها درذهن ما نقش بسته اند، ظاهراً به نظر می آید چاره ای نیست جز اینکه در برون نیز جلوه گر شوند وتحقق یابند، آنگاه می بینید دنیا درست همان شکلی است که از کودکی به شما گفته اند.

اما با وقوف ازحقیقت همۀ این تصاویر را می شود دگرگون کرد، زیرا به راستی که جز تصاویر نیستند، تصاویری که اگر معتقدات ذهن خودمان را دگرگون کنیم، آنها نیز دگرگون خواهند شد.

بخاطرهمین باید دانست که واژه ها واندیشه ها نوعی رادیوآکتیویته هستند، که بی ثمر برنمی گردند، و آنچه را که خواسته اید برآورده می کنند.

بعضی از مردم سراسیمه وپریشان ازاین هستند که اگر به آرزویشان نیز برسند، شاید دیر نپاید و مراد دلشان را از آنها بستاند.

بخاطر مبارزه با این افکار منفی، باید به این ترتیب به آنها خاتمه داد که:

مشّیت الهی در زندگی ما، آرمانی است کامل وتمام عیار، وآنچه خواست او باشد، همان برای ما بهتر است.

باید دانست که اگرخدا مارا یاری کند، احدی نمی تواند به ما صدمه ای بزند واگر او ما را وا بگذارد نیز، احدی قادر به کمک ما نیست. چنان که خداوند در قرآن کریمش فرموده:
” اگر خدا زیانی به تو برساند، جز اوهیچکس نمی تواند آنرا برطرف کند، واگر ارادۀ خیری برای تو کرد، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد، آن را به هرکس بخواهد می دهد، که او آمرزندۀ مهربان است.” ( ۷ ۰ ۱ : ۰ ۱ )

“برخدای نیرومند مهربان توکل کن.” ( ۷ ۱ ۲ : ۶ ۲ )

پس توکل به خدای مهربان وقادریکتا می کنیم که همیشه یاری او شامل حال توکل کنندگان است.

وقتی به این موضوع ایمان آوردیم، احساس شادمانی و رهائی خواهیم کرد. “حق را بشناس تا حق تورا برهاند”

اگرفعالیت ایمان درتن و ذهن ما راه افتد، سلامت می آورد، تنها یک مرض کلی وجود دارد بنام ” احتققاق” (یعنی راکد ماندن) و یک علاج برای آن وجود دارد، بنام “جریان” یافتن.

احتققاق را عامه می گویند: در ِگل گیر کردن. فکر مثبت تازه، آدم را از  ِگل بیرون می آورد.

ما باید خود را از چالۀ افکار منفی برهانیم، وقتی تماس خود را با توکل به “خردلایتناهی” حفظ کردیم،

 فکر تازه همیشه به صورت ایده ای نو، به موقع درست به ذهن ما خواهد آمد.

ای مؤمنان ذکر خدا را بسیار گوئید، بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گوئید،
او به همراه فرشتگانش برشما درود می فرستد، تا شما را از تاریکی به روشنی برساند،
زیرا خدا با مؤمنان مهربان است، روزی که با او دیدار کنند، تحیتشان سلام است، وپاداش ارجمندی برای آنها آماده کرده است.

( ۴۴- ۱ ۴: ۳۳ )

غلبه بر ترسها و نگرانیها با تقویت ایمان

آنان که به خدا ایمان آورده اند، ودلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام بخش دلهاست . ( ۸ ۲: ۳ ۱ )

واما ایمان به خدا چیست؟ منظوراطمینان زنده نسبت به آن شعور کیهانی است درجان انسان، ایمان به خدا، شکفتن نیروی مرموزی درانسان است که درحالی که دراو دگرگونی دائم ایجاد می کند، او را به امنیت می رساند، و از اضطراب رهائی می بخشد.

اگرهمۀ انسان های روی زمین می توانستند ایمان بیاورند، وآن تسلی وآرامشی را که انسان در دعا ونیایش به دست می آورد، دارا باشند، همۀ خودکشی ها واحتمالاً بیماریهای روانی وحتی جسمی به وقوع نمی پیوست، یا لااقل مدتش بسیار کوتاه تر بود.

“یونگ” روان شناس و روانکاو معروف، درمقاله ای تحت عنوان: “رابطۀ روان درمانی با تألمات روحی” چنین نوشته: سی سال است که ازکشورهای مختلف دنیا بیمار نزدمن می آید، صدها بیمار اززیردست من گذشته اند، اکثر آنها پرتستان بودند واقلیتی نیز یهودی، درحالیکه تنها پنج یا شش درصد کاتولیک مؤمن بین آنها وجود داشت، دربین تمام بیمارانم که سنشان بالا تر از سی وپنج سال است، حتی یک نفر پیدا نمی شود که مسئلۀ نهائیش مربوط به بی ایمانی و دورشدن او از اعتقاد به خدا نباشد.

بله هرکدام از آنها نهایتاً به این دلیل بیمار شده بودند: چون آنچیزی را که مذاهب الهی دنیا به معتقدین خود درتمام دورانها عطا کرده اند، ازدست داده بودند. ( به زبان ساده کافر شده بودند) وهیچ یک از آنان شفا نیافتند، مگر کسانی از آنها که با توبه و خشوع به دین خود بازگشته بودند.

“ویلیام جیمز” روانشناس دیگر نیزهمین نظر را دارد. او می گوید:” ایمان روشن وپاک یکی از نیروهائی است که به انسان امکان ادامۀ زندگی میدهد، فقدان این نیرو به معنای فروپاشی انسان است.”
“مهاتما گاندی،” بزرگترین رهبر”هند”، پس از”بودا”، اگر با ایمان به خدا و دعا دائماً نیرو وشهامت بدست نمی آورد، یقیناً فرو پاشیده بود.

از کجا میدانم؟ چون خودش گفته بود:” اگر دعا نمی کردم، مدتها بود که دیوانه شده بودم.” بدون شک بیش از بلیون ها انسان در دنیا هستند که همین سخن را می گویند.

خداوند مهربان درقرآن مجید فرموده: ” بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا.” ( ۰ ۶ : ۴۰ )

وعیسی مسیح (ع) فرموده: “طلب کنید، به شما داده خواهد شد، جستجو کنید، خواهید یافت، در را بزنید برویتان بازخواهد کرد.”

انسانهای دردمند ونا امید زیادی بوده اند که درتاریکترین روزهای زندگیشان این را تجربه کرده اند، به اینجا رسیده اند، که فقط زمانی می توانند به آرامش دست یابند، که درمقابل خداوند توبه پذیر مهربان، زانو زده و بعد از اعتراف به گناه خود، وبازگشت به درگاه او، دیگر در ادامۀ گناه اصرار نداشته، وخود را صمیمانه تسلیم او نمایند.

واغلب به شهادت خودشان بطورمعجزه آمیزی موقیعیت منفی آنها به مثبت تغییر پیدا کرده، ومورد حمایت وهدایت و آمرزش قرار گرفته اند.

چنانکه خداوند درقرآن مجید آیات زیادی در این مورد آورده است از آن جمله:

” آن که مرتکب کارناپسندی شود، ویا به خویشتن ستم کند، وسپس ازخدا آمرزش بطلبد، او را آمرزندۀ مهربان خواهد یافت.”

( ۰ ۱۱: ۴ )

” اوست که توبۀ بندگانش را می پذیرد، وگناهان را می بخشاید، و ازکردارتان آگاه است.” ( ۵ ۲ :۴۲ )

“دکترالکسیس کارل” دانشمند وبرندۀ جایزۀ نوبل، درمقاله ای چنین نوشت: دعا قوی ترین شکل انرژی است که انسان را می تواند آزاد کند، و به اندازۀ نیروی ثقل واقعی است. بعنوان یک پزشک عملاً ملاحظه کرده ام که بیماران وقتی دیگرهیچ راهی برای درمانشان وجود نداشته، به کمک نیروی آرام بخش دعا، از بیماری ومالیخولیائی خود رهائی یافتند.

دعا مانند منبع انرژی است، وتشعشعات آن همیشه نورانی ودائمی است، در دعا انسان درپی آنست که انرژی محدودش را با رو آوردن به منبع نامحدود تمام انرژیها افزایش دهد.

وقتی ما دعا می کنیم خود را با نیروی لایزال حیات، که جهان هستی را می چرخاند مرتبط می سازیم، و از او میخواهیم که مقداری از این نیرو دراختیار ما ونیازهایمان قرار گیرد.

نقاط ضعف انسانی ما، تنها با طلب کمک ازدرگاه خداوند ازبین می روند، پس از آن ما قدرت وتسکین می یابیم، وتلاش خود را مجدداً شروع می کنیم.

هرگاه که ما با دعائی ازصمیم قلب خود را به خدا نزدیک می کنیم روح وجسممان نیز درجهت شفای خود به حرکت درمی آیند، با وجود این تعداد معدودی از انسان ها در زندگیشان به نیروهای درونی خود پی می برند.

دراعماق وجود ما منابع پنهانی از نیرو وانرژی وجود دارند که هرگز از آنها استفاده نمی کنیم، ایمان به خدای یگانه، به ما می آموزد که می توان این منابع عظیم نیرو را کشف و ازآنها استفاده کرد، واین هنگامی است که اکثر ما برای حل مشکلاتمان به ستایش و طاعت و دعا به درگاه باریتعالی رو می آوریم، و از این نیروی معجزه آسا به نسبت ایمان خود برخوردار می شویم.

مثلی است معروف که می گویند: ” به هر کس به اندازۀ ایمانش می رسد.”

اگر قبل از آنکه در امواج طوفانهای خُرد کنندۀ دریای زندگی گرفتار آئیم، سعی درقوی کردن ایمان خود کرده، و با مطالعه درمذاهب توحیدی راه مستقیم هدایت را دریابیم، بدون شک کمتردُچار مشکلات شده و زودتر ( با یافتن راه حل) موفق می شویم که ازآنها رهائی یابیم.

چون این قول خداوند است که سختی ها رابرای مؤمنین آسان کرده، و در دنیا و آخرت آنها را یاری می نماید.

ازآن جمله:

“خدا یاور مؤمنان است، وآنها را از تاریکی به روشنائی میبرد.” ( ۷ ۵ ۲ : ۲ )

و یا خداوند به پدیده های مختلف سوگند یاد می کند، وسپس می فرماید: ” آن کس که احسان کند و”تقوا” پیش گیرد، ونیکی را گواهی دهد. ما او را درمسیر آسانی قرار خواهیم داد. اما برکسی که بُخل وبی نیازی ورزد، ونیکی را دروغ شمارد، کار را دشوار کنیم.” ( ۰ ۱- ۱: ۹۲ )

ویا فرموده:

” آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند ونه غمگین می شوند. برای مؤمنان با تقوا در زندگی دنیا وآخرت خبر مسرت بخشی است، سخنان خدا تغییر ناپذیراست، وآن رستگاری بزرگی است.” ( ۴ ۶- ۲ ۶ : ۰ ۱ )

این به آن جهت است که یک فرد مؤمن حقیقی با حفظ “تقوا” ( که به معنی نیروی اراده وکنترل درست است) به حفظ تعادل درهمۀ امور زندگی موفق شده، و یاد می گیرد که درهرموقعیتی با خودش، بدنش وسایرانسانها، ودیگر موجودات زنده و یا حتی با همۀ پدیده های دیدنی و یا نا دیدنی، چگونه رفتار کند.

وبه این ترتیب انرژیهای خود را بی حاصل هدر نداده وهمیشه با تماس مرتب وانجام عبادات روزمره، اتصال خود را با آن “خرد لایتناهی” حفظ کرده، ودرنتیجه به موقع لزوم منبعی از انرژی در اختیار دارد.

مقابله با اندوه وخستگی

اکثرما می دانیم که خستگی غالباً باعث بروزنگرانی وترس شده، وبدن را بیش ازپیش درمقابل همۀ امراض آسیب پذیر می سازد، یا لااقل شخص را برای احساس نگرانی ومریضی مستعد تر می کند.

هردانشجوی رشتۀ پزشکی می تواند بما بگوید که:”خستگی مقاومت بدن را درمقابل سرما وصدها بیماری دیگرکاهش می دهد.” وهرروانشناسی بما خواهد گفت که:”خستگی نیروی دفاعی بدن را علیه ترس ونگرانی کاهش می دهد.” دراین صورت اگر سعی کنیم خسته نشویم، از بروز ترس و نگرانی نیز پیشگیری کرده ایم.

“دانیل جوسلین” درکتاب ارزشمند خود به عنوان: “چرا خسته شویم؟”، به این نتیجه رسیده است که: آرامش به معنای کار نکردن مطلق نیست،. استراحت یعنی تمدد قوا. یک استراحت کوتاه مدت به موقع نیزتولید انرژی فراوان می کند، گاهی حتی پنج دقیقه خواب نیز کافی است، تا رفع خستگی شود.

یکی ازمعروفترین متخصصان روان درمانی انگلستان بنام: “هادفیلد”درکتابش تحت عنوان”روانشناسی قدرت”
می نویسد: قسمت اعظم خستگی که ما را عذاب می دهد، سرچشمه اش در ذهن ماست. حقیقتاً نیزخستگی صد درصد جسمانی امری نادر است.

دکتر “بریل” روانکاو معروف امریکائی از این نیز فراتر می رود ومی گوید: “خستگی یک انسان سالم کم تحرک صد درصد به “عوامل روانی” که در اینجا منظور ما ” عوامل احساسی” هستند، مربوط می شود.”

آن عوامل احساسی که یک فرد سالم کم تحرک را خسته می کنند، کدامند؟.. شادی؟ رضایت؟ خیر، هرگز، بلکه: احساس درک نشدن، بی حوصلگی، افسردگی، فشار روحی، عجله، ترس، واضطراب است. اینها عوامل احساسی واقعی هستند، که انسان را خسته می کنند، و آمادۀ ابتلای به بیماریهای مختلف مثل: حساسیت، سرماخوردگی وغیره، وغیره،…

یعنی رویهمرفته باعث پائین آمدن سیستم دفاعی وایمنی بدن می گردد، که سرآغاز بیماریهای بسیاری است، وبه کارآئی وی صدمه می زند واغلب ما را دُچار سردردهای عصبی می نماید، بله ما خسته می شویم، زیرا احساسات منفی دربدن ما تنش ایجاد می کند.

یک شرکت نیمه معروف امریکائی نیز این موضوع را در بروشور خود، دربارۀ خستگی توضیح داده بود. دراین بروشور آمده است: کار سخت به تنهائی به ُندرت باعث آن مقدار ازخستگی می شود، که نتوان آن را با خوابی سالم و یا استراحت درمان کرد.

نگرانی، فشار روحی وعصبانیت، سه عامل اصلی خستگی هستند. اگرهم کار جسمانی و یا فکری به ظاهر باعث خستگی شود، در واقع همان سه عامل اصلی مسئولند.

توجه داشته باشیم که یک عضلۀ متشنج وعصبی، در واقع یک عضلۀ درحال کار است با ذهنی پُر آشوب.

خود را رها کنید، انرژی تان را برای امور مّهم ذخیره کنید، هرکجا هستید قدری تأمل کنید، وخود را بیازمائید، آیا اکنون که این جمله را می خوانید، پیشانی تان را چین انداخته اید؟ بین دو چشمانتان نوعی گرفتگی وفشار احساس می کنید؟ آیا شانه هایتان را بالا کشیده اید؟ آیا عضلات صورتتان تحت فشارند؟ اگرعلاوه بر اینها، درحال حاضر افکار ترس آور، نگرانی زا ومنفی برذهن شما احاطه دارد؟ دراین صورت شما درهمین لحظه تحت فشارعصبی وعضلانی هستید.

شما باعث ایجاد تنش وخستگی عصبی درخود هستید. چرا اغلب تا این حد خود را تحت فشار بیهوده قرار می دهیم؟

یک واقعیت اعجاب آور وتأسف انگیز این است که: ملیونها انسان که حتی درخواب هم نمی بینند که پولشان را بیهوده به هدر بدهند، انرژیهای با ارزششان را به طور مداوم و درکمال بی خیالی تلف می کنند.

چگونه؟! با اسراف درموارمجتلف، حتی اسراف درلذات وشهوات غیرضروری، بیهوده گوئی، غیبت، حرص وطمع وهزاران کار مضرو بیهودۀ دیگر، که منجر به تلاشهای خستگی آور، واسترس بیش ازحد شده، بنیای خوشبختی ما را درهم می کوبد، برای جلوگیری از این هدر رفتن ها چه باید کرد؟

تقویت ایمان، تقویت ایمان، و بازهم تقویت ایمان…
با قدرت ایمان ما قادر خواهیم بود عوامل احساسی” منفی” را به “مثبت” تبدیل کنیم.
کارساده ایست؟ نه چندان، شاید مجبور شویم به عادتهای کهنۀ خود پشت پا بزنیم، اما ارزشش را دارد و به زحمتش می ارزد، واما خوشبختانه وقتی تصمیم راسخ برانجام کار درستی گرفتیم، با اتکاء به خداوند وپشتکار ومداومت علاوه برآنکه آن کار برایمان آسان می شود، بلکه بی نهایت لذت بخش نیز خواهد شد، خداوند فرمود:

“با هردشواری آسانی قرین است، البته با هردشواری آسانی قرین است.” ( ۶- ۵ : ۴ ۹ )

درقوانین حیات بخش مذاهب توحیدی، خداوند تمام ُرموز برخورداری ازیک زندگی بهره مند وکامل را گنجانده وجا داده، و برماست که همّت کرده وبا اراده ای استوار، قدم در راه سلامت وآرامش بخش هدایت بگذاریم، تا به رستگاری حقیقی درهردو دنیا نایل آئیم.

چنانکه خداوند فرموده:

با یکتا پرستی روی به دین آور، این آفرینش اوست، که خدا مردم را به آن شیوه آفریده، تغییری درآفرینش خدا نیست. این است آئین استوار، لیکن بیشتر مردم نمی دانند. ( ۰ ۳ : ۰ ۳ )

مهمترین عاملی که تعین کنندۀ واکنش ها و روحیات ثابت ما را درموفقیت ها معین می کند وآنرا بزرگترین نیروها نامیده اند، همان نیروی معجزه آسای ایمان است.

اعتقادات وباورهای ما صافی هائی پیش ساخته وسازمان یافته اند که ادراکات ما را ازجهان بیرون تصحیح می کنند، وباورها فرماندهی مغز را به عهده دارند، وقتی به درستی چیزی یقین داریم، گوئی به مغز خود فرمانی صادر می کنیم که وقایع بیرونی را به نحوی معین تصور سازد، واین چیزیست که می تواند هر روز معجزه ای تازه در زندگی ما بیافریند.

ایمانی که به قدرت خدای احد و واحد داریم چنان نیرومند است که درک آن تا حدی دشوار است.

“جان استوارت میل” می گوید: ” یک انسان با ایمان، معادل با نود و ُنه فرد علاقمند است، و درست به این علت است که ایمان دری بسوی موفقیت و رستگاری باز می کند.”

ایمان مستقیماً به سیستم عصبی فرمان میدهد، وانسان کاملاً درحالت روحی خاصی فرو می رود، و اگر آن به درستی در زندگی انسان به کار گرفته شود، بزرگترین نیروئی است که منشاء خیر وموفقیت درهمۀ شئون زندگی خواهد شد، و سبب می گردد که غنی ترین منابع نیروهای درونی خود را بیدارساخته، این منابع را درجهت رسیدن به اهداف خیرخواهانه ( اعمال صالح) ، بکار بریم.
ایمان همچون قطب نمائی است که مارا به سوی هدف راهنمائی می کند، وبه کمک آن یقین پیدا می کنیم که به خواست خدا، با نهایت کوشش به مقصود مورد نظر خواهیم رسید. واگر احیاناً هنوز نرسیده ایم، هرگز نا امید وافسرده ونگران نخواهیم شد، زیرا با توکل کامل به خداوند اطمینان داریم که بهرحال چیزی جزخیر وصلاح ما پیش نخواهد آمد.

وبیاد می آوریم که خداوند مهربان وبزرگ وآن مهربانترین مهربانان، به روشنی درقرآن مجیدش فرموده:

” آری کسیکه ازهرجهت تسلیم خدا و نیکوکارگشت، مسلم اَجرش نزد خدا بزرگ خواهد بود، و او را هیچ حزن واندوهی در دنیا وآخرت نخواهد بود.” ( ۲ ۱۱: ۲ )

“همانا آنان که اهل ایمان ونیکوکارند، و نماز بپا دارند و زکات بدهند، آنان را نزد پروردگارشان پاداش نیکوخواهد بود، وهرگز ترس از آینده و اندوهی از گذشته نخواهد بود.” ( ۷۷ ۲ : ۲ )

دعا و نیایش

یکی از با ارزش ترین هدیه های خداوند به انسان، اراده وقدرت انتخاب است، وبه این جهت تسلط برهمۀ موجودات وذهن وتن وامور خویشتن، همۀ نا کامی ها ازنبود قدرت است، یا بهتر است بگوئیم: ” ازتصور نبود قدرت.”
آدمی خود را ناتوان وقربانی شرایط می پندارد، ومی گوید: ” اوضاع وشرایطی که مهار کردن آن از دستش خارج بوده، موجب شکست او شده است.”

براستی که انسان تنها، قربانی شرایط است، اما اگربه قدرت خدا بپیوندد، مقاوم وشکست ناپذیرخواهد شد وتا حدود بسیاروسیعی خواهد توانست ازقدرتهای درونی وخدادادی خود استفاده کند، با آگاهی به ما بعدالطبیعه، به چگونگی این پیوستن راه خواهیم یافت، چون کلام واعمال صالح خودمان رمزتماس وپیوستن به این قدرت است، آنگاه بگونه ای معجزه آسا هرباری سبک می شود، وهر سختی آسان.

خداوند خیلی زیبا این مطلب را نیز درقرآن مجید توضیح فرموده:

هرکس برای خدا تقوا کند، خداوند راه نجاتی پیش پای او می گذارد، و او را ازجائی که گمان ندارد روزی می رساند، هرکس به خدا توکل کند، خدا او را کافی است. خداوند در انجام فرمان خود پایدار است، وبرای هرچیزی اندازه ای قرار داده. ( ۳- ۲: ۵ ۶ )

قدرت الهی درهمه جا، و در درون هوشیاری برترخودمان است، هوشیاری برتر، عرصۀ الهام است، عرصۀ معجزه ها وشگفتیها،عرصۀ دگرگونی های بی درنگ، وخیر وصلاح به ظاهر نا ممکن.

آنجا که دری نیست، دری می گشاید، و از راههای نا منتظر وغیبی، برکت و نعمت فرو می بارد.

اما وقتی با قدرت خدا سر وکار داریم باید خود را کاملاً به او بسپاریم، و ذهن استدلالی را خاموش کنیم، زیرا به محض آنکه بطلبیم، بازخواهیم یافت و او راه انجام هرکار را بما الهام خواهد فرمود.
تنها نقش آدمی، نیایش ونهایت کوشش در راه رسیدن به هدف، شکرگزاری وتوکل به درگاه بی مثال احدیت اوست.

زیرا دعا تقویت کنندۀ قدرت انسانی وادامه دهندۀ کارمثبت وتلاش سازندۀ فرد، درساختن زندگی فردی واجتماعی است. ومسلماً دراین رابطه، استفادۀ درست وبجا از کلمات، و اندیشۀ صحیح بسیار مثمرثمر خواهد بود.

البته شاید درآغاز نتوانیم اندیشۀ خود را به درستی مهار کنیم، اما دست کم کلاممان را که می توانیم درکف اختیار بگیریم، و به لطف خدا سر انجام کلام پیروز خواهد شد.

بیشترمردمان از آن روی اوضاع وشرایط ناهمآهنگ را به سوی خود جلب می کنند، که اسیرترسهای نادرست شده وبجای خیر ونیکی به شر وبدی باور آورده اند، وبهمین دلیل اغلب دچار افکارمنفی وخرافی شده، وازشاهراه حقیقت وخیر وصلاح خود بدور افتاده اند.

بنابراین لازم است نخست افکار منفی وعادتهای بد، وقدیمی را کنار گذاشته، تا اوضاع مان سر وسامان پیدا کرده وبا مشیت الهی همآهنگ شویم، وبا افکار تازه ومثبت قدم در راه نیک روزی وموفقیت بگذاریم.

بیاد داشته باشیم که این امیرالمؤمنین علی (ع) است که بما اندرز میدهند و میفرمایند:

” اندوه هائی که بتو رو آورد با اندیشه های نیک باوری وصبوری از خود دورکن.”

در این صورت خواهیم دید که کجی ها، راست و ناهمواری ها، هموار خواهند شد، آنهم درشرایطی که حتی تصورش نیز غیر ممکن خواهد بود.

زیرا او پیشاپیش برای برآوردن هرتقاضائی تدارکی فراوان دیده است، منتها باید ترسها ی منفی را از خود دور کرده وکاملاً به او توکل کنیم، اگربترسیم یا شک کنیم، به احتمال زیاد تماس خود را با آن نیروی لایزال ازدست خواهیم داد، پس اگر ازترسها وتردیدها آکنده ایم، بهتراست نخست با تکرارجملات حقیقی مثبت، ودعا ونیایش به درگاه باریتعالی، برترس ها غلبه کنیم، ترس مزمن ومداوم تندرستی را به یغما برده، وشادمانی را فنا میکند.

( تنها ترس مثبت وسازنده، ترس ازخداست، ویا بهتر است بگوئیم ترس ازدست دادن عشق اوست، بخاطر مرتکب شدن اعمالی که ازنظرخداوند گناه محسوب می شود و درنتیجه باعث حفظ” تقوا” شده، و مارا به راه هدایت مشتاق کرده وبه کردار واعمال صالح می انجامد.)

توّجه کنیم که خداوند درقرآن مجیدش فرموده:

“بندگانم را آگاه کن که من آمرزندۀ مهربانم، وکیفر من عذابی دردناک است. “( ۰ ۵- ۹ ۴ : ۵ ۱ )

تنها به این صورت تعادل و توازن در ذهن وتن وامورمان برقرار خواهد شد.

وهمین طور فرموده: “وکسانی که ایمان آورده اند وکارهای شایسته کرده اند، گناهانشان را می زدائیم وبهتر از کردار خوبشان پاداش می دهیم.” ( ۷ : ۹ ۲ )

باید کاری کنیم که ایمان خودرا نشان دهیم، زیرا ایمانی که به صحنۀ عمل نیامده، مُرده است، و از هیج جیز مُرده هم کاری به عمل نمی آید، درعوض ایمان فعال با آفرینش امید وانتظار، برذهن اثر می گذارد، وسبب می شود که آدمی تماس خود را با آن خرد لایتناهی حفظ کند.

براستی که ما زندگی معجزه آمیزی داریم، یک زندگی که پیشاپیش هدایت وحمایت وکوچکترین نیازهرلحظه اش تماماً تدارک دیده شده است، به محض اینکه این نظام اعجاب آور را که ذات کل برای آدمی مهیا کرده بشناسیم، ترس برای ابد از دل ما رخت برخواهد بست.

خداوند درقرآن کریم ازلطف ومحبت خود وازنعمتهائی که برای ما انسانها آفریده بسیار یاد می کند، و ازما میخواهد که بدیدۀ عبرت درآنها نگریسته وبا شکرگزاری از او، ایمان فعال خود را نشان دهیم، ازآن قبیل فرموده:

“حکومت آسمانها و زمین از آن خداست، و او برهمه چیز تواناست.

مسلماً درآفرینش آسمانها و زمین و رفت وآمد شب و روز عبرتی است برای خردمندان.

آنان که ایستاده ونشسته وبه پهلو خفته خدا را یاد می کنند، و درآفرینش آسمان و زمین می اندیشند:

پروردگارا، این جهان را بیهوده نیافریده ای، تو منزهی، مارا ازعذاب آتش نگهدار.

پروردگارا، هرکس را به آتش افکنی، خوار و رسوایش ساخته ای وستمکاران یاوری ندارند.

پروردگارا، ما ندای مُنادی توحید را شنیدیم که دعوت می کرد: ” به پروردگارتان ایمان بیاورید”

وما ایمان آوردیم.

پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و بدیهایمان را بپوشان، و ما را با نیکان بمیران.

پروردگارا آنچه ازطریق پیامبران به ما وعده فرمودی، به ما مرحمت فرما، وما را در روز رستاخیز رسوا مکن، زیرا تو هیچ گاه از وعدۀ خود تخلف نمی کنی. ( ۴ ۹ ۱- ۹ ۸ ۱: ۳ )

خداوند درخواست آنها را پذیرفت: ( وفرمود: من ( پاداش ) کار هیچکس را، خواه زن باشد یا مرد، تباه نمی کنم، همه ازجنس یکدیگرند. ( قسمتی از آیۀ: ۵ ۹ ۱: ۳ )

ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم وآنها را دربر وبحرسوار کردیم، واز انواع روزی های پاکیزه بهرمندشان ساختیم، و بربسیاری ازمخلوقاتمان برتری بخشیدیم . ( ۷۰: ۷ ۱ )

آیا ندیدید که خداوند آنچه در آسمانها و زمین است رام شما کرد و نعمتهای آشکار و نهانش را برشما ارزانی داشت؟ ( ۲۰: ۳۱ )

اگرخواستارشمارش نعمتهای پروردگارتان باشید،هرگزازعهدۀ شما ساخته نیست، خداوند آمرزندۀ مهربان است. ( ۸ ۱: ۶ ۱ )

وهمینطور فرموده: سُست و غمگین نشوید، چرا که اگر ایمان داشته باشید شما برترید. ( ۹ ۳ ۱: ۳ )

پس مغلوب بدی مشوبلکه بدی را با نیکوئی مغلوب ساز، تا هرچه شکست است به موفقیت وهرچه تنگدستی را به فراوانی وهرچه ناسازگاری را به آرامش، وهرچه سختی را به آسانی بدل کنی.

دانشمند محترم ، “مرحوم محمود طالقانی” درقطعه ای از”تفیسرقرآن” مربوط به جلد اول “پرتوی از قرآن” چنین می نویسد:” درحقیقت سختی ها ودشواری ها وجود خارجی ندارند، درخارج وجود انسان آنچه هست، آسانی وآسانتر از آسانی است، این انسان است که اگر چشم معرفتش باز و بازتر نشد، دُچار گمراهی وهواههای نفسانی شد و استعدادها وقوایش خاموش وبهم پیچیده ماند، وازقوانین حیات سرپیچی نمود، گرفتار رنج ها و سختیها می شود، وهرگونه انعکاس وبرخورد اوضاع وحوادث با دیوارهای نفس گرفته و اندیشۀ محدودش، بصورت صاعقۀ مرگ وآوای مصیبت نمودار می شود، وپیوسته و درهرقدم واقدامش، سراب و زشتیها زیبا می نماید، وچون بجلو تاخت، جز رنج و آلام و خستگی چیزی برایش نمی ماند.

ولی اگر با نورهدایت آفاق دیدش به مبادی و نهایت زندگی بازشد وباچنین دیدی، هرچه را بجای خود و باچشم حکمت بین وجمال آرا دید، و به قوای درونی خود پی برد وعقده هایش گشوده شد ودیوارهای اندیشۀ محدودش ازمیان رفت، وخود را جزء عالم، وعالم را کل خود دانست، چنین انسانی استعدادهایش شگفته می شود و ذهنش درپرتوهدایت همه چیز را چنانکه هست می نگرد، وقوای درونیش همآهنگ ونیرومند می گردد، وبه حرکت درمی آید، وبال وپرمعرفتش باز می شود وپیوسته عقربۀ هدایت را با هدف های عالی وعالی تر تطبیق می نماید، وچنین انسانی درمسیر بلند خود، دیگر تاریکی ومانع و مشگل نمی بیند، و با جاذبۀ حق و رشته های صفات ربوبی اوج می گیرد، و از بالا و کنار امواج مخالف و ابرهای متراکم عبور می نماید.”

به حیاتی فارغ ازهرگونه تجربۀ ناخوشآیند بیاندیشید که فقط با تماس آگاهانه ومداوم با قدرت خدا میسراست واین درمورد انسانی عمل می کند، که درمسیرهدایت الهی حرکت کرده وازانجام فرامینی که اودرکتابهای آسمانی توسط پیام آوران برگزیده اش فرستاده، سرپیچی نمی کند، از این روی، همیشه در زمان درست، ودرمکان درست قرار می گیرد.

با آخرین نور خود حرکت کنیم، تا نورهای بیشری به زندگی ما بتابد، وهرگاه روی خود را بطرف نور بیآوریم، سایه ها به پشت سرخواهد افتاد. ( که مقصود از نور، توجه وعمل به ایمان خود، واجرای اوامراو، درتمام لحظات زندگی است، وتاریکی همان خیالات وترسها وجهالت های بیهوده ومضرماست.)

همانطور که یک دستگاه برای اینکه خوب کار کند احتیاج به روغن کاری دارد، ایمان فعال و امید وانتظار، دستگاه طلبیدن وپذیرفتن را منظم ومرتب نگاه می دارد.

یکی دیگر از روغن های مفید که باعث می شود این دستگاه بهتر کار کند، عبارتست ازاینکه: آنچه درعبادت سئوال می کنید، یقین بدانید که (درصورت خیروصلاح) به شما عطا خواهد شد، مترسید، بایستید ونجات خداوند را بچشم ببینید.

به محض اینکه قانون را دریابید، بی درنگ یاری خداوند درمورد شما نیز تحقق خواهد یافت.

پس بهتر است مرتب این عبارت را تکرار کنیم که:

من فقط آن حق الهی را می طلبم که خرد لایتهاهی، به ُیمن لطف وبه طرزی عالی برایم اراده کرده است.

آنگاه ازهر آرزوی نادرست دست می کشیم ومشیّت خدا جایگزین آن می شود، خدا هر انسان وهر وضعیتی را بکار می گیرد، تا خیر وصلاحمان را به انجام برساند.

آنچه مانع می نماید، دوستانه است و درحکم سنگ زیرپا به هنگام عبور از رودخانه را دارد، کسی که به خدا حقیقتاً توکل می کند شکست نا پذیر می شود، و دیگر ازظواهر امور نمی رنجد.

خداوند مهربان قبولی واجابت دعا را بما قول داده، وبه قول خود عمل خواهد کرد، اما درمقابل ازما خواسته که ماهم دعوت او را (به هدایت) برای رستگاری دنیا وآخرت خود بپذیریم، تا راه درست زندگی را بیابیم.

به معنی ساده ترزمانی این سیستم برای ما کار خواهد کرد، که به او ایمان آورده وخود را درمسیر راه هدایت قراردهیم. خداوند فرموده:

” آنگاه که بندگانم دربارۀ من از تو پرسند – من نزدیکم وهرکه مرا بخواند دعایش را اجابت می کنم، آنها (هم) باید دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند تا راهشان را بیابند.” ( ۸۶ ۱: ۲ )

او به قولش عمل می کند

داستان جالبی است دربارۀ اجابت دعاست، که میگویند: عالم پیری که شهرت داشت به اینکه دعاهای او بیشتر اجابت می شود، برای کاری به شهر دوری می رفت درمسیرش از دهکده ای عبور می کرد، مردم دهکده وقتی خبر آمدن او را شنیدند، به سراغش رفتند، و پای صحبت او نشستند، بعد ازمدتی دو پسر جوان به جمع پیوستند،یکی از آنها که لباس سفید یکدست پوشیده بود، خطاب به مرد فرزانه گفت: من شنیده ام که هرکه تسلیم خدا بوده و اوامرش را انجام دهد، در دلش نوری روشن می شود، و با آن نور می تواند درتاریکی های زندگی، راه درست را پیدا کرده و بدیگران نیز کمک کند، ای مرد مقدس کنون ترا چنین می یابم !

من می خواهم خدا زندگی تمیز وپاکیزه ای برایم مهیا کند وهمسری پاک وفرزندانی سالم و صالح نصیبم کند، وامکان زندگی ای که محتاج دیگران نباشم، برایم فراهم شود، ازتو میخواهم تا چنین دعائی را برایم ازخداوند درخواست کنی! پیرمرد تبسمی کرد وگفت: خداوند منتظر نمی ماند تا من دعای ترا بر زبان آورم، اوهمین اکنون دعای ترا شنید، و خودش وسیله اش را برایت فراهم می کند!
پسر دوم که لباسی قرمزبه تن داشت گفت: من نه به خداوند اعتقاد دارم، نه به کائنات، نه به حرفهائی که شما می زنید! من فقط می خواهم به هرقیمتی که شده، ازتمام لذت های دنیا استفاده کنم، در زندگی بهرکاری که دلم می خواهد، تن در دهم و هرلذتی که بتوان تصور کرد را از این دنیا ببرم، هرکس این را برایم فراهم کند، به او اعتقاد دارم.

پیر مرد آهی کشید وسری تکان داد وگفت: چرا این چیزها را به من میگوئی؟ وپسرک قرمز پوش مات ومتحیر ماند که چه بگوید! ساکت شد و رفت.

چند سالی بعد، گذر پیرمرد به همان دهکده افتاد وبه دعوت مردم شب را در دهکده ماند.

پسرکی که درسفر قبل با لباس سفید نزد او آمده بود، دوباره به سراغ او آمد، و زن و فرزندانش را هم همراه خود آورد و به وی گفت: خدا مرا خیلی دوست دارد! چون تمام آن چه که خواسته بودم را، مو به مو برآورده ساخت.

زن و فرزندانی نیک ومال واموالی فراوان را نصیبم کرد، به راستی من چه کرده ام که خدا چنین مرا دوست دارد؟ پیر مرد تبسمی کرد و گفت: خداوند منتظر نمی ماند تا پاسخ سئوالت را کسی برای تو برزبان آورد، اوهمین حالا همین سئوال تو را نیزشنید، وخودش به شکلی پاسخ را برایت فراهم می کند!

در این میان مرد عالم ازمردم درخصوص پسر دوم که لباس قرمز می پوشید، سئوال کرد، واحوال او را پرسید، یکی ازمردم گفت: اودراین چند سال به صدها کار خلاف رو آورده ومدتی هم ظاهراً زندگی مجلل وپُر شکوهی پیدا کرد، هرچه دلش می خواست دراختیار داشت، ولی دراثر زیاده روی درلذات مختلف، مبتلا به مواد مخدر وقمار و دزدی وفحشا شد، وفعلاً همه چیز خود را از دست داده و وضع زندگی اسفبار و دردناکی پیدا کرده است، هم اکنون هم درگوشۀ خرابه ای مست ولایقل افتاده.

پیرمرد ازجا برخواست وهمراه مرد خوشبخت، بسوی خرابه روان شد، وقتی به خرابه رسید، پسرک قرمز پوش را دید که اکنون به مردی شکسته ومریض تبدیل شده است و هنوزهم لباس قرمز برتن دارد.

وی کنار پسرجوان نشست واحوالش را پرسید، مرد قرمز پوش به گریه افتاد، وگفت: خداوند مرا دوست ندارد! ببین مرا به چه روزی انداخته است!؟

پیرمرد تبسمی کرد وگفت: اتفاقاً این همان چیزی بود که آن روز درمقابل من واین جوان، ازخدا درخواست کردی! تو گفتی لذت های دنیا را به هرقیمتی که باشد، طلب می کنی، و همان هم نصیبت شد. خداوند سرقولش ماند، وهرچه خواستی را به تو داد. او دعای تورا اجابت کرد،! این طور نیست؟

پس حالا برتوست که به قول آن روزخودت که درمقابل ما دادی عمل کنی، پسرک با حیرت گفت من چه قولی داده ام!؟ پیر مرد با خوشروئی گفت: تو گفتی، هرکس این ها را که گفتم برایم فراهم کند به او اعتقاد می آورم. پس برخیز و درتدارک عمل به قولت باش، وبرای کارهای گذشته ات ازخدا بخشش بخواه، ” او آمرزندۀ مهربان است.”

و ازاین به بعد درابراز خواسته ونیازهایت توجه بیشتری بکن، بیاد داشته باش که کلمات و واژه هائی که ما برزبان می آوریم قدرت بی نظیری دارند، افکار وعقاید اکنون ما سازندۀ سرنوشت فردا و فرداهای ما هستند.

پس از لطف خدا نا امید نباش، ان شاءالله با سعی دراجرای دستورات او ازاین مهلکه نجات خواهی یافت.

اگه به تو ایمان نداشتم؟

خدای من، خدای خوبم!

اگه بتو ایمان نداشتم، دلم رو به چی خوش میکردم؟

اگه تو رو توی قلبم حس نمیکردم، چقدر می ترسیدم، وهمه چیز چقدر بیهوده بود.

به من بگو اگه تو، توی زندگیم نبودی به کی پناه می بردم؟

اون وقت نگاه غریبم توی این شب تنها، تموم امیدم توی این دل شیدا، به دستای کی خیره می موند؟

مهربون دوست داشتنی، بالاترین امید زندگی ام!

اگه نورایمان به قلبم نتابونده بودی، زندگی ام چه بی رنگ و بی معنی بود.

اگه تو محرم شبهای خلوت وسنگ صبورحرف های نگفته ام نبودی، سقف طاقتم تا کجا تاب می آورد، قد صبوریم تا کجا رشد می کرد؟

تو که اول وآغازهرفکر وکار قشنگی هستی که توی ذهن وزندگی من پا گرفته وزنده شده، تو که حتی خیال حضورت، شکوه خیال انگیز یه رؤیاست، همون حضورعزیزی که وقتی یه نمه ازعطرش تو ذهنم می پیچه مست ومدهوشم می کنه، واسه تموم عمرم. تو که بودنت یه دنیا صفاست، دوری از تو ُپر ازملاله وبدون عشق تو، موندن چقدرمحال!

اون قدر مهربونی که با وجود اون همه بزرگی ومقام بالا، هروقت صدات کردم بی درنگ جوابمو دادی، اون قدر دوست داشتنی وبخشنده هستی که حتی وقتی اسمتو صدا می کنم، دل بی قرار ونا آرومم بی درنگ به معجزۀ حضورت آروم می شه.

یه وقتائی که ناخودآگاه از بیراهه سر درمی آرم، اون قدر مهربون وصمیمی نشونه هاتو جلوی راهم می چینی وبزرگوارانه صدام میکنی که متحیر می مونم، که با چه زبونی ازت تشکر کنم؟

من عاشق اون همه بزرگواریتم، چقدر بزرگواری که با اون همه بزرگی وقدرت، منو مننتظر نمی زاری.

اون قدر دوستم داشتی که برام شرط نذاشتی، که من همیشه اول صدات کنم و ُسراغت رو بگیرم، اگه یه وقت ازت یک ذره غافل می شدم، رهام نمی کردی، تو خیلی بالا هستی اما خیلی بزرگوار، اون قدر که منو که اونقدر پائین بودم، اون بالا بالاها از یاد نبُردی، و بارها وبارها بهم ثابت کردی، که خیلی دوسم داری، وقتی رد پاتو، تو لحظه به لحظۀ زندگی ام می بینم، ازخوشی بال درمی آرم.

چقدر خوشبختم که تورو دارم، چه سعادتی که تومنو به بندگیت سرافراز کردی، وچه خوشبخت ترهستم که این خوشبختی رو درک می کنم ومی فهمم، آخه تو با همه هستی، اما خیلی ها تورو نمی بینن، ازیاد بردن که تو کنارشون وهمراهِ شونی، وفراموش کردن که حتی از نفس شون هم بهشون نزدیک تری. اونائی که حتی از یاد بردن فاصاشون تا خود تو، فقط قده یه بار یاد کردنه، نه حتی به زبون آوردن اسمت، نه حتی به اندازۀ به زبون آوردن، یه خدایا، بلکه اندازۀ بیاد آوردنته.

چون تو همیشه وهمه جاهستی، زنده وحاضر، این مائیم که یه وقتائی تو رو نمی بینیم، اما تو همیشه مارو می بینی.

وقتی یاد عزیزت مهمون ذهنمه، چیزی بسرعت سعودی مثه یه شهاب، منو از رو همین زمین خاکی،به خود تو، تو اوج آسمونا وصل می کنه.

وقتی تورو حس می کنم، دلم قرص ومحکمه، هیچی نمیتونه منو بترسونه.

با همۀ مشکلات عالم، اگه یاد تو همراهم باشه ، دلم غصه نداره.

اصلاً دیگه مشکل چه معنی داره، وقتی پشتم به تو گرمه؟

کی مثل تو، می تونه آرومم کنه وقتی دلم تنگه؟

کی مثه تو محرم تنهائیم میشه؟

کی مثه تو اینقدر بهم نزدیک بوده و هست؟

کی مثه تو می تونه تسلی غصه هام باشه؟

اونم غصه ای که دلیلش حتماً سُستی ایمان خودمه.

کدوم یادی مثه یاد تو معجزه می کنه؟

چه معجزه ای از پشتیبانی تو مؤثره؟

وقتی چشم امیدم به توست، چی میتونه برام محال باشه؟

اون جا که اگه تو بخوای محال ترین ها هم، ممکن ترینه.

با ارادۀ تو، غیر ممکن بی معنی ترین کلمۀ روی زمینه.

کی می تونه غیر از تو اولین دلیل شادی هام باشه؟

تموم خوشبختی های زندگی ام هدیه ای است که سرچشمه از تو داره، تموم سختی هائی که پشت سر گذاشتم، تو سخت ترین لحظه های زندگی ام، وقتی به تجربۀ تلخ ترین درد عمرم رسیدم، همون لحظه که درد سخت شکستن یه دل شیشه ای رو چشیدم، درست همون لحظه تو رو دیدم که نزدیک ومهربون تر ازهمیشه، نوازشم می کنی،و دل شکستمو دو باره سالم ومشتاق سرجاش می زاری، شکستگی اونم واسۀ این بوده که یه هو، ندای تورو نشنیده گرفتم و به دنبال یه سراب رفتم.

وای که چقدر پشیمون وخجالت زده می شدم.

اگه قدرت عشق تو نبود، تحمل سنگینی فصل های سخت زندگی، منو به کجا می رسوند؟

شکرت می کنم که خوشبختی بیاد داشتنت رو، روزیم کردی، دستای مهربون وقدرتمندت رو از روی همین زمین خاکی هزاز هزار می بوسم، که تو به من نظر کردی، اونم چه نظری !؟ چه لذتی داره درک حضور تو، مثه یه ظهور ابدی سایه به سایه، چه لطفی داره حس همراهی تو، لحظه به لحظه.

وقتی می بینم چترحمایت تو روی سرمه، اگه از آسمون سنگ هم بباره، آب تو دلم تکون نمی خوره، وبیشتر از یه خیال نیست.

چون توعزیزترین عزیزمن، ارزشمند ترین دارائی من، وبزرگترین نعمت زندگی من هستی.

چطوری می تونم شرح بدم که با تو چه حالی داره این دل من؟ چطوری ُشکرت کنم که بی نیازی تو زمن؟!

قلب من حالا َپر ازعشق و سروره

لب من ُپر از ترانه، همه شب هام ُپر زنوره

یاد عشقت مونس جونم شده

درکنارت همه دنیا مثه یک بلور نوره …

نقش ایمان در سازندگی شخصیت انساتها

خداوند متعال دراحکام الهی، نیروی عقل را درسازندگی شخصیّت انسان اصیل، بسیار ضروری ذکر فرموده، تا درپرتو آن شخص ازقدرت درک خود کسب نور نماید، و قبل ازهرچیز در وجود خود، موفق به تحقق جامعۀ ” انسانیت” گردد، ولی با وجود این به آن اعتماد مبالغه آمیز ندارد، و آنرا برای کنترل طغیان غرایز کافی نمیداند، و از آن دیدگاه مرز انسان با سایر مخلوقات فقط در درک حسی و عقلی خلاصه نمیشود، و چیزی که باعث برتری او نسبت به حیوانات است، داشتن ادراک خاص و ایمان قلبی است، و بهمین دلیل درصحنۀ حیات مسئول شناخته شده، و باید درجنیه های مختلف زندگی و درهمۀ امورش ادراک و ایمان خویش را مناسب با شئون بشری بکار اندازد، زیرا ایمان بخداوند مهربان یگانۀ قادرمطلق، درسازندگی انسان بسیار مثبت بوده   و منشاء آزادی فردی و سرآغاز تغییرات جالبی است که در ُرشد شخصیت انسانی ُرل حساسی را بازی می کند.

ما برای برخورداری از یک خوشبختی و رستگاری حقیقی، بیک عامل معنوی حمایت کننده محتاجیم تا حس روشن بینی ما تقویت شده، و پرده های غفلت و هرنوع انحرافی ازبرابر دیدگان جانمان به کناری زده شود، این عامل روشن بخش، معرفت به صفات ذات خداوندی است، و پیروی از احکامی که او بنام دین ( به معنی راه و روش) توسط رسولان گرامیش برای ما مقرر فرموده.
“ماکس بلانک” فیزیکدان معروف آلمانی میگوید: نوع بشر برای زندگی روزانۀ خود به اصلی نیازمند است که این اصل و نیازمندی ضروری تر ازعطشی است که برای معرفت علمی باید داشته باشد، لازم است که منبع هدایت دیگری جزجهازعقلی محض، در اختیار انسان قرار گیرد، و در اینجاست که معرفت علمی باید برای اعتقاد دینی جائی باز کند، چون تنها با نور احکام هدایت الهی و احیای” اندیشۀ دینی” است که بشر می تواند بار تمدن و مسئولیت های سنگین آن را حمل نماید.

به عکس آنچه دربین عوام شهرت یافته، دین بما نمی گوید که، به دنیا بی اعتنا باشیم، بلکه می گوید: در زندگی متین و شرافتمند و عفیف باشیم، اختیار خویش را بدست هوا و هوس ندهیم، و جان خویش را به آتش حرص و تمع نسوزانیم، و با برق ظلم و بیداد، خرمن امید دیگران را خاکستر نکنیم، دین می خواهد برای خود پرستی ما که چون غولی ُمهیب، تنوره زنان دائماً درفضای ذهنمان اوج می گیرد، حدی معین کند، که از آن بالا تر نرود، و موجودیت دیگران را بازیچۀ خویش قرار ندهد.

انسان در دورۀ نخستین سالهای زندگیش دارای میدان خیالی وسیع و به عالم حسی نزدیک تر است، تا به عالم معنا، اما بتدریج همراه با ُرشد جسمی به عالم معنا نیز نزدیک تر شده، و دست از کارهای ساده می کشد و به کارهای وسیع تر و بزرگتر علاقمند و قادر می گردد، و رؤیا و تخیل را با واقعیات می آمیزد و به تفکر و تعقل پرداخته، درنتیجه هرلحظه که به پیش می رود پختگی و سازندگی او نیز افزایش می یابد.

این پرورش دائم، اگر درمدار هدایت الهی و ملکوتی قرار گیرد و بخوبی تغذیه شود، رو به توانائی و سلامت جسم و روح رفته و قادر به شفای زندگی خود ازهر درد و غمی خواهد شد، و اگر به عکس در این مدار قرار نگرفت، به نا توانی و ضعف و بیماری روز افزون دُچار شده و بزرگترین گنجهای زمینی هم قادر به ُپر کردن آن خلع نخواهد بود، و بالطبع با هر شرایط مثبت ظاهری ازفقر و کسالت معنوی در رنج خواهد زیست، و نا گزیر نیاز به درمان خواهد داشت، زیرا همانطور که درفطرت انسان استعداد ترقی هست، استعداد سقوط نیز وجود دارد، و هر دو نیز اصالت خود را دارند.

نگاهی بکنیم به سورۀ: ( تین ” ۵ ۹ ” ) که خداوند فرموده:

سوگند به انجیر و زیتون، سوگند به طور سینا، سوگند به این شهر امن:

که ما انسان را به نیکوترین صورت و سیرت آفریدیم، آنگاه او را به پائن ترین مرحله برگرداندیم، مگر آنان که ایمان آوردند، و کارهای درست و شایسته کردند، که برای آنها پاداش بی پایان است. پس چه برآنت داشت که دین حق را تکذیب کنی؟ مگر خدا بهترین داوران نیست؟!

و یا در سورۀ ( العصر ” ۳ ۰ ۱ ” ) فرموده:

سوگند به عصر که انسان در زیان است، مگر کسانی که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق و شکیبائی سفارش کرده اند.

بنابراین هدایت الهی بالاترین و با ارزش ترین هدایت هاست که ما را بسوی کمال ُرشد شخصّیت رهنمود میشود، چون بی تردید ُرشد واقعی و جقیقی، در راه یافتن بسوی حق و حقیقت و پیوستن به جمال پرجلال حق است، کسی که درمسیر نظام الهی راهش را طی می کند، ازهرجهت بخوبی تغذیه شده، درچهار چوبۀ این هدف، درک وشعورش به بهترین نحو اوج می گیرد، زیرا کسی که این راه پیشرفت را نشان داده، همان است که انسان را آفریده و به چگونگی ارضاء احتیاجات او بخوبی آگاه است.

پس برماست که موقعیت انسانی و فلسفۀ هستی خود را یشناسیم تا بر اثر شناخت، به نقش خود درجهان به مرز مسئولیت ها و حدود روابطمان با جهان هستی پی ببریم.

شکی نیست که به دنبال این شناخت حرکت بوجود خواهد آمد، معرفتی که به نیروی محرکه تبدیل شده و باطن انسان را برتحقق بخشیدن به هدف انسانی خویش بسیج می کند، بصورتی که در این نظام آسمانی برای او پیش بینی شده به زندگانی سرشاری رسیده، و رسالت انسانی خود را به انجام می رساند.

درحالیکه با داشتن یک جهان بینی درست، بنیان گذار آئین و شیوۀ خداوند در زمین می شود، درعین حال باعث پیشرفت و نجات سایرین از راهها و مکتب های گمراهی، که آنها را به رنج می افکند گردیده، و اشخاص علاقمند به رستگاری را نیز همراه خود به پیش می برد، با جهان بینی که با تمام ارکان شخصیّت، یعنی با دانش، بینش، اندیشه و احساس و دیگرعناصر ادراک وجود انسانی سازگار و همآهنگ است، این جهان بینی بما یاد آور می شود که: در مسیر هوسها سیر کردن، روح را در انبوه تیرگی ها می پوشاند، و راه رسیدن به کمال را طبعاً درمسیر ما سد می کند، و ناگزیر لازم است باحفظ “تقوا” ( به معنی نیروی اراده و کنترل درست)، این تیرگی ها به کناری زده شوند، تا ما بتوانیم ارزشهای واقعی و ثمر بخش زندگی خود را به درستی تشخیص داده و آن را از دیدگاه مثبت بنگریم، و بیاد داشته باشیم که نیروی اراده نیز یک موهبت آسمانی است، که هرگز نباید بی مسرف گذاشته شود، یا در راه اهداف غیر انسانی مصرف گردد.

هرچند بهره برداری ازنیروی اراده به مدد عقل و وجدان و پیروزی برضعف های اخلاقی، درآغاز محتاج فداکاری است، ولی اگر با قاطعیت و کوشش و پشتکار به این کار ادامه دهیم، بتدریج روح نیرومند گشته و اخلاق در ما پرورش می یابد.

آنگاه عمل به” تقوا”، برای شخص بصورت یک امر عادی و حتی لذت بخش درخواهد آمد، و بلاخره این نظانم الهی، انسانی می سازد با دو ُبعد، یکی ُبعد فیزیکی، که از آنچه درطبیعت و پهنۀ گیتی وجود دارد، انتخاب و استفاده می کند، و ُبعد دیگر معنوی و ابدی، ُبعد زندگی جاوید و بی مرگ، و به ما یاد آوری می کند که درون این پیکرۀ مادی و خاکی، نوری، شعلۀ مقدسی و نفخه ای الهی سر می کشد، که می تواند ما را به مقام والای انسانی خود برساند، و پیروی از این نظام ما را به حقیقت مسلمان می کند.

” یعنی تسلیم به ارادۀ تجلی یافتۀ خداوند.”

اتحاد مؤمنین

ای مؤمنان همگی درصلح و آشتی درآئید و ازگامهای شیطان پیروی نکنید، که او دشمن آشکار شماست. ( ۸ ۰ ۲ : ۲ )

خدا و پیغمبرش را اطاعت کنید، و نزاع نکنید که ناتوان شوید و مهابت وقدرتتان ازمیان برود، شکیبا باشید که خدا یاور صابران است. ( ۶ ۴ : ۸ )

مؤمنان حقیقی برادران ( مقصود خواهران و برادران) هم هستند، چنانکه خداوند در قرآن مجید فرموده:

به حقیقت مؤمنان همه برادر یکدیگرند، پس بین برادران خودصلح دهید، و تقوا پیشه کنید، باشد که مورد رحمت الهی واقع شوید، ای مؤمنان گروهی ازمردان نباید گروه دیگر را مسخره کنند، چه بس آنان از اینان بهترباشند، و زنان با ایمان نیز نباید زنان دیگر را، زیرا چه بسا آنان بهتر باشند، ازیکدیگرعیب جوئی نکنید وبا القاب زشت یکدیگر را نخوانید، که پس از ایمان آوردن، نام فسق بسیار زشت است، و آنانکه توبه نمی کنند ستمکارند.

ای مؤمنان، ازبسیاری گمانها پرهیز کنید، زیرا پاره ای ازگمانها گناه است، وهرگز درکار پنهانی دیگران کنجکاوی نکنید، و غیبت یکدیگر را روا ندانید، آیا در بین شما کسی هست که دوست داشته باشد، گوشت برادر مردۀ خود را بخورد؟ البته کراهت دارید، برای خدا تقوا کنید که او توبه پذیر و مهربان است.

ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را دسته ها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید، و گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست، خداوند دانای آگاه است. ( ۳ ۱ – ۰ ۱ : ۹ ۴ )

داوری هر چیز که در آن اختلاف کنید، با خداست، این خدا پروردگار من است، بر او توکل کرده ام، و به او باز می گردم.

( ۰ ۱ : ۲ ۴ )

آئینی را برشما مقرر داشت که نوح را بدان سفارش کرد، و آنچه را به تو وحی کردیم، به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم که دین را برپا دارند، و درآن تفرقه نیاندازند، آنچه را بدان دعوت می کنید برمشرکان گران است.

خدا هرکه را بخواهد بر می گزیند، و کسی را که بسوی او بازگردد هدایت می کند.

آنها پراکنده نشدند مگر پس ازپی بردن به حقیقت و از روی حسادت با یکدیگر، اگر پبش از این ازجانب پروردگارت فرمانی درکار نبود، که آنها را تا زمانی معین مهلت داده است، داوری صورت گرفته بود، وبراستی کسانی که بعداً وارث کتاب شده اند، دربارۀ آن بشدت شکاک و بدبین اند.

پس به آن دعوت کن، و همانگونه که مأمور شده ای پایدار باش، و از هوا و هوس آنان پبروی مکن، و بگو:

“به کتابهائی که خدا نازل کرده است ایمان دارم، و مأمورم درمیان شما به عدالت رفتار کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست، خصومتی درمیان ما و شما نیست، خداوند ما را در یک جا گرد می آورد، و بازگشت به سوی اوست”. ( ۵ ۱ – ۳ ۱: ۲ ۴ )

می بینیم که از نظر قرآن تمام مذاهب توحیدی یک چیز را می خواهند، و آن تسلیم خدا بودن و اجراء کردن دین، و تفرقه نداشتن و اجرای عدالت و سرانجام، ساختن یک دنیای پاک است، که در آن عدالت حکمفرمائی کند، و گذشت و فداکاری، و افراد پاک بتوانند در آن براحتی نفس بکشند، و از شر افراد ظالم و فاسد در امان باشند.

چه نیکوست که برای ساختن چنین دنیائی تمام دینداران و اصلاح طلبان حقیقی متحد شوند، تا با یاری خدا، ونهایت جد وجهد و قوت و توانائی خود در این راه کوشش کنند، چنین افرادی در ادعای دینداری صادق هستند.

چنانکه می دانید اتحاد نتیجۀ همفکری است، بنابراین کسانی که آرزومند انجام فرمان پروردگار وحفظ شخصیت انسانها و اجرای عدالت هستند، حتماً در راه اجرای هدف خود متحد می شوند، و با همکاری وهمآهنگی کامل، همانطور که خداوند درقرآن ارجمندش مثال آورده: ” مثل یک ستون آهنین” در راه خدا برای ساختن یک دنیای پاک مبارزه می کنند، مبارزه ای عاقلانه، و با توجه به همۀ امکانات و موانع ، با مطلع ساختن دیگران ، و متحد کردن آنان.

خداوند می فرمابد: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و به همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم برای حفظ عدالت برخیزند. ( قسمتی از آیۀ ۵ ۲ : ۵۷ )

ویا فرموده: تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور است، پیامبرانی که تسلیم خدا بودند، طبق آن برای یهودیان حکم می کردند، همچنین خدا پرستان و دانشمندان که نگهبان کتاب خدا بودند و برآن گواهی دادند، بنابراین ازمردم نترسید و ازمن بیم داشته باشید، و آیات مرا به بهای ناچیز نفروشید، و هرکس به احکامی که خدا نازل کرده است حکم نکند کافر است. ( ۴۴: ۵ )

از پی آن رسولان عیسی پسر مریم را آوردیم که پذیرفته بود توراتی را که در اختیار داشت، و انجیل را که در آن هدایت و نور بود، به او دادیم که تورات پیشین را تصدیق می کرد، و هدایت و پندی بود برای اهل تقوا.

این کتاب ( قرآن) را بر حق برتو نازل کردیم، و این درحالی است که کتابهای پیشین را، که در برابر آن قرار دارد تصدیق می کند، و شاهد و نگهبان آنهاست، بنابراین به آنچه خدا نازل کرده است درمیان آنها حکم کن، و ازهوا و هوسشان پیروی مکن، که از احکام الهی باز مانی. ( ۶ ۴ : ۵ )

همینطور فرموده:

برای هرگروه ازشما آئین وطریقۀ روشنی قرار دادیم، و اگر خدا می خواست همۀ شما را بصورت یک اُمت درمی آورد، ولی خواست در آنچه به شما داده است امتحانتان کند، پس درنیکی ها بریکدیگر پیشی گیرید، که بازگشت همه بسوی اوست، و از آنچه در آن اختلاف دارید آگاهتان میکند.( ۸ ۴: ۵ )

ای پیامبر چیزی که ازطرف پروردگارت برتو نازل شده، ابلاغ کن، که اگر این کار را نکنی رسالت او را انجام نداده ای، خدا در برابر مردم ترا حفظ می کند، و کافران را هدایت نمی کند.
بگو ای اهل کتاب شما بهره ای ازحق ندارید مگر آنکه احکام تورات و انجیل و آنچه از طرف پروردگارتان نازل شده است بکار بندید. آنچه ازجانب پروردگار برتو نازل شده است طغیان و ناسپاسی آنها را می افزاید، و دراین صورت برناسپاسان غمگین مباش.

ایمان آوردگان، وهمچنین یهود، و نصارا، و صابئان، اگر به خدا و روز قیامت ایمان بیاورند وعمل صالح انجام دهند، نه بیمی برآنهاست و نه غمگین خواهند شد. ( ۹ ۶- ۷ ۶: ۵ )

بگوئید ما بخدا ایمان آوردیم، و بر آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهیم، اسحاق، یعقوب و نوادگان نازل گردیده، و نیز آنچه به موسی و عیسی و برپیامبران دیگر از طرف پروردگارشان داده شده، ایمان آورده ایم، و بین هیچ یک از پیامبران فرق نمی گذاریم، و تسلیم امر خدا هستیم.( ۶ ۳ ۱: ۲ )

و مجداً فرموده:

بگو:” به خدا ایمان آوردیم ونیز به آنچه برما، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و نوادگان او نازل گردیده است، و نیز آنجه ازجانب پروردگار به موسی و عیسی و پیامبران دیگر داده شده است، ما درمیان آنها فرقی نمی گذاریم و دربرابر او تسلیم هستیم. ( ۴ ۸: ۳ )

پس نتیجه می گیریم که اسلام به معنی تسلیم امر خدا شدن، شامل جمیع فرامینی است که از طرف خداوند یکتا، درطول تاریخ به همۀ پیامبران ابلاغ شده، و با پیامبری محمد مصطفی (ص) که خاتم پیامبران است دین کامل میشود. مؤمنین حقیقی کاملاً تسلیم خدا هستند و در واقع باهم برادرند. ( خواهر و برادرند).

کسی که غیر از اسلام آئینی برگزیند، از او پذیرفته نخواهد شد، و در آخرت از زیانکاران است. ( ۵ ۸ : ۳ )

وبرای روشن تر شدن موضوع به آیاتی از قرآن مجید توجه کنیم:

آنچه را از این کتاب برتو وحی شده است تلاوت کن، و نماز را برپا دار که نماز شما را از کارهای زشت و نا روا باز می دارد، و ذکر خدا بزرگتر است، و او می داند که شما چه می کنید.

با اهل کتاب جز به نیکوترین وجه مجادله نکنید، مگر با آنهائی که ستم کرده اند، و بگوئید:” به آنچه برما و شما نازل شده ایمان داریم، معبود ما و شما یکی است، و در برابر او تسلیم هستیم.

اینگونه کتاب را برتو نازل کردیم، و اهل کتاب به آن ایمان می آورند، و نیزکسانی از این گروه، ایمان می آورند، و جز کافران آیات آیات ما را انکار نمی کنند، تو پیش از این خواندن و نوشتن نمی دانستی وگرنه اهل باطل به شک می افتادند، بلکه این (قرآن) آیات روشنی است درسینۀ عالمان، و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی کنند. ( ۹ ۴ – ۵ ۴: ۹ ۲ )

بنابراین مسلمان و خدا پرست حقیقی و واقعی مردم را به اجرای دین و تفرقه نداشتن در آن دعوت می کند، و ازدلخواه کافران یا مشرکینی که کسی یا چیزی را کنارخدا قرار دادند، و از فرد یا گروهی پیروی کورکورانه کردند، پیروی نمی کند، چون خداوند فرموده:

با یکتا پرستی روی به دین آور، این آفرینش اوست، که خدا مردم را آن شیوه آفریده، تغییری در آفرینش خدا نیست. این است آئین استوار، لیکن بیشتر مردم نمی دانند.

به سویش بیائید و برای او تقوا پبش گیرید، و نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید.

از کسانی که در دینشان فرقه فرقه شدند، و هر قرقه ای به آنچه داشت دلخوش بود. ( ۲ ۳- ۳۰ : ۳۰ )

پس ملاحظه می کنید که فرقه قرقه شدن مؤمنین از نظرخداوند با شرک برابر است.

و درپایان این بحث اضافه می کنیم که خداوند فرموده:

عده ای از اهل کتاب به خدا و آنچه برشما و برخودشان نازل شده است، ایمان دارند، و دربرابر خدا فروتن هستند، و آیات خدا را به بهای ناچیز نمی فروشند، پاداش آنها نزد پروردگارشان است، والبته خدا حساب مردم را سریع و آسان خواهد کرد.

ای مؤمنان شکیبائی کنید، و دربرابر دشمنان ثبات ورزید، مهیای جهاد باشید، و برای خدا” تقوا” کنید، باشد که رستگار شوید.

دنیا و آخرت

چنانکه می دانیم اغلب بزرگان عرفان درباره موقتی وکم ارزش بودن دنیا مطالب زبادی گفته و نوشته اند، ولی حقیقت اینست که دنیا درمقایسه با آخرت کوتاه و گذران و کم ارزش است، اما ازنظر اینکه دنیا مزرعۀ آخرت قرار گرفته و ما فقط با کاشتن بذرهای پاک و پُر ثمر در این مزرعه، ورسیدگی به چگونگی پرورش آنها، و نمونه و الگو قرار دادن مزرعۀ خود ، قادر خواهیم بود درعین داشتن یک زندگی موفقیت آمیردنیائی به رستگاری ابدی نیز دسترسی پیدا کنیم، دارای اهمیت زیادیست، زیرا برای رسیدن به بهشت ابدی ویک زندگی کامل وجاوید، چاره ای جز پیمودن راه آن ازمسیرهمین دنیا نداریم، تا با سپاسگزاری و خشوع با استفادۀ درست و بجا از نعمتهای نا محدود خداوند و انجام اعمال پاک و صالح دراین دنیا به رستگای ابدی برسیم.

واکنون توجه شما را به آیاتی از قرآن مجید دربارۀ دنیا و آخرت جلب می کنم:

آری کسیکه ازهرجهت تسلیم خدا و نیکوکار گشت، مسلم اَجرش نزد خدا بزرگ خواهد بود، و او را هیچ حزن و اندوهی در دنیا و آخرت نخواهد بود. ( ۲ ۱۱: ۲ )

بعضی ازمردم می گویند:” پروردگارا، به ما در دنیا نیکی عطا کن”، آنها در آخرت بهره ای ندارند، و عده ای دیگر می گویند:” پروردگارا، به ما در دنیا نیکی عطا فرما، و در آخرت نیز نیکی مرحمت کن و مارا از عذاب آتش برکنار بدار.” آنها بهره ای از اعمال خود دارند و حساب خداوند سریع است. ( ۲ ۲۰– ۰۰ ۲: ۲ )

کافرانی که زندگی دنیا در نظرشان آراسته شده است، مؤمنان را مسخره می کنند و اهل تقوا در قیامت از آنها بالاترند، خداوند هر که را بخواهد بدون حساب روزی می دهد. ( ۲ ۱ ۲: ۲ )

عشق به شهوات نفسانی، ازجمله علاقه به داشتن زنان و پسران، انبانهای انباشته از زر و سیم، اسبان داغ خورده، چارپایان، و کشتزار، در نظر مردم زینت یافته است، اینها دستمایۀ زندگی این جهانند، و سرانجام نیک نزد خداست.

بگو:” آیا شما را ازچیزی آگاه کنم که از آنها بهتر است؟ برای آنها که تقوای الهی پیشه کنند، درنزد پروردگارشان باغهائی است که درآن جویها روان است، وهمسرانی پاک، همچنین خشنودی خدا، وجاودانه درآن بمانند، وخدا به بندگان بیناست. ( ۵ ۱- ۴ ۱: ۳ )

آنان را که کافرشدند در دنیا و آخرت به عذابی سخت مجازات خواهم کرد، و یاوری برایشان نیست.، اما پاداش کسانی را که ایمان آوردند وکردار نیک کردند، به تمامی خواهم داد، خدا ستمکاران را دوست ندارد. اینها که بر تو می خوانیم از آیات ومواعظ حکیمانه است. ( ۸ ۵ – ۶ ۵ : ۳ )

کر وفرّ کافران در شهرها تورا نفریبد، این مطاع ناچیزی است و جایگاه آخرینشان دوزخ است، که بد جایگاهی باشد. ولی آنهائی که برای پروردگارشان تقوا پیشه کرده اند، باغهائی است که درآن جویباران روان است و جاودانه درآن خواهند ماند، و این پذیرائی خداست، و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است. ( ۸ ۹ ۱ – ۶ ۹ ۱: ۳ )

بگو:” متاع دنیا ناچیز است و آخرت برای اهل تقوا بهتر است و بقدر نخک هستۀ خرمائی برشما ستم نخواهد شد.”

( ۷۷ : ۴ )

کسانی که آئین خود را بازیچه وسرگرمی گرفته اند وزندگی دنیا فریبشان داده است رها کن وبه قرآن اندرزشان بده تا گرفتار اعمالشان نشوند، جزخدا دادرس وشفیعی ندارند وهر فدیه ای بدهند، پذبرفته نخواهد شد، آنها کسانی هستند که گرفتار اعمالشان شده اند وکیفر کفرشان جرعه هائی از آب جوشان وعذاب دردناک است. ( ۷۰ : ۶ )

آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمکین می شوند. برای مؤمنان با تقوا در زندگی دنیا و آخرت خبر مسرت بخشی است، سخنان خدا تغییر نا پذیر است، و آن رستگاری بزرگی است. ( ۴ ۶- ۲ ۶ : ۰ ۱ )

خداوند روزی هرکه را بخواهد وسعت می دهد و هرکه را بخواهد در تنگنا قرار می دهد، لکن آنها به زندگی دنیا خوشدل شدند، درحالیکه زندگی دنیا درمقابل آخرت متاع نا چیزی است. ( ۶ ۲ : ۳ ۱ )

آنان که زندگی دنیا را برآخرت ترجیح می دهند و از راه خدا باز می دارند، و کجی و انحراف آن راه را می خواهند، در گمراهی بعیدی هستند. ( ۳ : ۴ ۱ )

مگر ندیدی که خدا گفتار پاکیزه را به درخت پاکیزه ای شبیه کرده است که ریشۀ آن ثابت و شاخه اش در آسمان است؟ به ارادۀ پروردگار هر زمان میوه می دهد، خداوند برای مردم مثلها می زند، تا پند گیرند، و مثل سخن ناپاک همچون درخت ناپاکی است که از زمین ریشه کن شده، و قرار و ثباتی نداشته باشد.

خداوند مؤمنان را با گفتار ثابت درزندگی دنیا و آخرت پایدار می دارد و ستمگران را گمراه می سازد، و خداوند هرچه بخواهد انجام می دهد. ( ۷ ۲- ۴ ۲: ۱۴ )

چون به اهل تقوا گفته شود: ” پروردگارتان چه نازل كرده است؟” گويند: ” بهترين سخن را.”

براى نيكوكاران دراين دنيا خير است وسراى آخرت بهتر است، و سراى اهل تقواى چه خوبست.

به باغهاى جاويدان درآيند كه جويباران درآن جاريست وهرچه اراده كنند درآنجا موجود است، بدينگونه خداوند اهل تقواى را پاداش خواهد داد. ( ۳۱- ۳۰ :۱۶ )

به ستم دیدگانی که به خاطر خدا تن به هجرت داده اند در این دنیا جایگاه خوبی خواهیم داد، و اگر بدانند پاداش آخرت از آنهم بزرگتر است، و نیز آنان که صابرن و برپروردگارشان توکل می کنند. ( ۲ ۴- ۱ ۴ :۱۶ )

هرکس دنیای زودگذر را بخواهد، همان اندازه که اراده کنیم به او خواهیم داد، آنگاه دوزخ را به او مقرر خواهیم کرد، که نکوهیده و مردود در آتش سوزان آن درآید.

و پاداش آن کس که جویای سرای آخرت باشد، و سعی و کوشش خود را بکار برد و مؤمن باشد، داده خواهد شد، و هریک از این دو گروه را به عطای پروردگارت کمک خواهیم داد و هرگز کسی ازعطای پروردگارت محروم نخواهد بود.

بنگر چگونه بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده ایم و درجات آخرت و برتریهایش از اینهم بیشتر است.

( ۱ ۲- ۱۸ : ۷ ۱ )

ما هرچه روی زمین است زینت ساختیم، تا به وسیلۀ آن بیازمائیم که کدامشان نیکوکردارترند.و به همین منظور نیز روی زمین را خشگ و هموار گردانیدیم ( ۸ – ۷ : ۱۸ )

زندگی دنیا را برای آنها به آبی مثل بزن که از آسمان بباریم و با آن گیاهان بهم پیچیده از زمین بروید و ناگاه خشگ شود، و باد آنها را بپراکند، خداوند برهرچیز تواناست.مال و فرزندان زینت دنیاست، و کردارهای نیک پایدار، نزد پروردگارت بهتر و امیدوارکننده تر است.( ۴۶ – ۵ ۴ : ۱۸ )

بنابراین دربرابرگفته هایشان شکیبا باش و پیش ازطلوع وغروب آفتاب ونیز درساعات شب و نیمروز ستایشگر و تسبیح گوی پروردگارت باش، باشد که خشنود شوی.

هرگز چشم به نعمتهای مادی که به گروهی از آنها داده ایم نداشته باش، که اینها زینت زندگی دنیا، و وسیله ایست برای آزمودن آنها، و روزی پروردگار تو بهتر و پایدارتر است. ( ۱ ۳ ۱- ۰ ۳ ۱: ۰ ۲ )

گروهی ازمردم بدون هیچ دانشی و راهنمائی و کتاب روشنگری دربارۀ خدا به مجادله برمی خیزند، آنها از سر تکبرمردم را از راه خدا گمراه می کنند، که در دنیا برایشان رسوائی است و در آخرت عذاب آتش را به آنها می چشانیم، این کیفر اعمالی است که پبش از این کرده ای و خداوند هرگز به بندگانش ستم نخواهد کرد.( ۰ ۱- ۸ : ۲ ۲ )

اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت شامل حالتان نبود به سزای آنچه گفتید عذاب سختی به شما می رسید.

( ۴ ۱: ۴ ۲ )

برای آنان که مایلند فحشاء درمیان مؤمنان شیوع یابد، در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است، خداوند می داند،

و شما نمی دانید. ( ۹ ۱: ۴ ۲ )

آنچه به شما داده شده متاع زندگی دنیاست و زینت آن، و آنچه نزدخداست بهتر وپایدارتر است، چرا نمی اندیشید؟ آیا کسی که اورا وعدۀ نیک آخرت داده ایم و به آن خواهد رسید، همانند کسی است که بهره مندی زندگی دنیا را به او داده ایم، ولی در روز قیامت بازخواست می شود؟ ( ۱ ۶ – ۰ ۶ : ۸ ۲ )

در آنچه خدا بتو داده سرای آخرت را جستجو کن و بهره ات را از دنیا از یاد مبر، و همانگونه که خدا بتو نیکی کرده است، نیکی کن، و هرگز در زمین فساد مکن، که خدا مفسدان را دوست ندارد. ( ۷۷ : ۸ ۲ )

سرای آخرت فقط برای کسانی است که در زمین برتری طلب نیستند و نمی خواهند فساد کنند و سرانجام نیک ازآن اهل تقواست.

برای هرکس که عملی نیک انجام دهد پاداشی بهتر ازآن است، و آنان که مرتکب اعمال بدی شده اند، کیفری جز به اندازۀ اعمالشان نخواهند داشت. ( ۴ ۸- ۳ ۸ : ۸ ۲ )

آیا مؤمن مانند فاسق است؟

هرگز یکسان نخواهد بود، اما مؤمنان نیکوکار را به پاداش کردارشان باغهائی است.

و اما منزلگاه فاسقان آتش است، هروقت بخواهند از آن خارج شوند، به آنجا بازگردانده می شوند، و به آنها گفته شود: ” بچشید عذاب آتشی که آن را انکار می کردید، وقبل از عذاب آخرت، عذاب دنیا را به آنها می چشانیم، باشد که بازگردند. ( ۱ ۲- ۱۸: ۲ ۳ )

ای مردم وعدۀ خدا حق است، مبادا زندگی دنیا فریبتان دهد، و مبادا فریب دهنده ( شیطان) شما را به ( کرم ) خدا مغرور گرداند، مسلماً شیطان دشمن شماست، شما هم اورا دشمن بدارید، او پیروانش را به راهی می خواند که سرانجام اهل دوزخ شوند. ( ۶- ۵: ۵ ۳ )

بگو:” ای بندگان مؤمن برای خدا تقوا کنید، کسانی که نیکوکارند در این دنیا برایشان پاداشی نیکوست، و زمین خدا پهناور است، فقط پاداش شکیبایان است که بدون حساب داده می شود.” ( ۰ ۱: ۹ ۳ )

ای قوم من! زندگی دنیا برخورداری اندکی است و آخرت سرای همیشگی.

هرکس مرتکب کار بدی شود، جزهمانند آن کیفر نیابد، و هر زن و مرد با ایمان نیکوکار به بهشت وارد شود و بی حساب به او روزی دهند. ( ۰ ۴- ۹ ۳: ۰ ۴ )

ما رسولان خود ومؤمنان را در زندگی دنیا و روزی که گواهان برخیزند یاری می کنیم. ( ۱ ۵ : ۰ ۴ )

هرکس در ایام زندگی خواهان ِکشت آخرت باشد، ِکشته اش را افزون می کنیم، و هرکس یکسره ِکشت دنیا خواسته باشد ، از آن نصیبش دهیم، ولی در آخرت نصیبی ندارد. ( ۰ ۲ : ۲ ۴ )
(برمبنای آیۀ بالا گفته شده: دنیا مزرعۀ آخرت است.)

آنچه بشما داده شده کلای زندگی دنیاست و آنچه نزد خداست برای مؤمنانی که به پروردگارشان توکل می کنند بهتر و پایدارتر است.

و آنان که ازگناهان بزرگ و زشتیها دوری می گزینند، وچون به خشم آیند ازآن درمی گذرند، و آنان که دعوت پروردگارشان را گرد ن می نهند و نماز بجای می آورند و کارشان به مشورت انجام می گیرد، و از روزیشان انفاق می کنند، و کسانی که در مقابل ستمی که به آنها شده انتقام گیرند.

هربدی را مجازاتی است مانند آن، و هرکس ببخشاید و راه آشتی در پیش گیرد، مزدش با خداست، زیرا که او ستمکاران را دوست ندارد.

و هرکس درمقابل ستمی که بر او رفته است انتقام بگیرد ایرادی بر او نیست، کسانی باید ملامت شوند که به مردم ستم می کنند و به ناحق در زمین ستم روا می دارند، عقوبت دردناکی برای آنهاست.
و کسی که صبر کند و ببخشد مسلماً این ( حاکی) از ارادۀ قوی است. ( ۳ ۴- ۳۶ : ۲ ۴ )

اگر چنین نبود که همۀ مردم یک اُمت می شدند، سقف خانۀ منکران خدای رحمان را از نقره و برای بالا رفتن آن نردبانهائی می نهادیم، و برای خانه ها یشان درهائی فراهم می آوردیم و تختهای زرین که بر آن تکیه زنند.

و تمام اینها کالای زندگی دنیاست و سرای آخرت نزد پروردگارت برای اهل تقواست. ( ۵ ۳- ۳۳: ۳ ۴ )

گفتند:” جز زندگی دنیا چیزی درکار نیست، زندگی می کنیم و می میمریم و جز دهر( قوانین طبیعت) هلاکمان نمی کند.”

آنان بدان علم ندارند و جز در وهم و خیال نیستند.

چون آیات روشن ما برآنها خوانده شود، دلیلی دربرابر آن ندارند جز اینکه بگویند:” اگر راست می گوئید، نیاکان ما را به زندگی برگردانید.”

یگو:” خدا شما را زنده می کند و باز می میراند و بار دیگر در قیامت که تردیدی درآن نیست- جمعتان می کند، ولی اکثر مردم نمی دانند.”

فرمانروائی آسمانها و زمین از آن خداست، روزی که قیامت برپا شود اهل باطل زیان خواهند کرد.( ۷ ۲- ۴ ۲: ۵ ۴ )

روزی که کافران برآتش عرضه شوند: – ” درزندگی دنیا لذتهایتان را بردید وازآن بهره مند شدید، اما امروز به عذاب خوارکننده – دربرابراستکبار ناحقتان درزمین، وبسبب گناهانی که انجام داده اید، کیفرشوید. ( ۲۰: ۴۶ )

آیا انسان هرچه آرزو کند برایش قابل حصول است؟ دنیا و آخرت از آن خداست. ( ۵ ۲- ۴ ۲ : ۳ ۵ )

در این صورت از کسی که از ذکر ما روی بگرداند و جز زندگی دنیا را نخواهد اعراض کن. ( ۹ ۲ : ۳ ۵ )

بدانید که زندگی دنیا بازیچه و سرگرمی، تجمل و تفاخر درمیان خودتان، و افزون طلبی در اموال و فرزندان است. همانند بارانی که روئیدنیهایش کشاورزان را به شگفت می آورد، و آنگاه بخشکد، بگونه ای که آن را زرد بینی و سپس خرد شود، و در آخرت عذاب شدید است یا آمرزش الهی و رضای او، و زندگی دنیا چیزی جز سرمایۀ فریب نیست.

برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که به پهناوری آسمان و زمین است بریکدیگر پیشدستی کنید، که آن برای کسانی آماده شده است که بخدا و رسولش ایمان آورده اند.

این فضل الهی است به هرکس بخواهد می دهد، و خداوند صاحب فضل عظیم است. ( ۱ ۲- ۰ ۲: ۷ ۵ )

آری شما دنیا را دوست دارید و آخرت را وا می گذارید، درآن روز چهره هائی شاداب و مسرور بسوی پروردگارشان می نگرند، و چهره هائی نیز درهم کشیده است، یقین کند آسیبی کمرشکن به او می رسد.

آری چون جان به گلو می رسد، گفته شود:” چه کسی نجاتش دهد؟” و یقین کند که هنگام فراق است، و ساقها بهم درپیچد، در آن روز راندن بسوی پروردگارت خواهد بود، او نه ایمان آورد و نه نماز گزارد، ولی تکذیب کرد و روی گرداند، آنگاه با تکبر بسوی خانواده اش باز گشت.

وای برتو، وای برتو، بازهم، وای برتو، وای برتو

آیا انسان گمان می کند بخود رها می شود؟ آیا نطفه ای از منی نبود که در رحم ریخته شد، و بعد بصورت خون بسته درآمد، و آفرید و موزونش ساخت، و او را زوج زن و مرد قرار داد؟ آیا چنین کسی قادر نیست مرده ها را زنده کند؟… ( ۰ ۴- ۰ ۲: ۵ ۷ )

کسی که خود را تزکیه کند، مسلماً رستگار شود، و نام پروردگارش را به یاد آورد و نماز برپا دارد، ولی شما زندگی دنیا را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پاینده تر است، این در کتاب های پیشینیان ذکر شده است، کتابهای ابراهیم و موسی. ( ۹ ۱- ۴ ۱: ۷ ۸ )

مرگ و حالت قبری

“مرگ و حالت قبری حالت سکون و درنگی است پس از اطوار گذشته و طور آینده” چنانکه این قانون درنگ و نشر درهمۀ موجودات زنده از گیاهان تا کاملترین حیوانات جاریست، همۀ این موجودات زنده، پس از بروز و جنبش و گسترش، بصورت تخم و مادۀ اصلی (سلول) درمی آیند، و هرگروه به تناسب وضع طبیعی خود در زیر خاک و درون هوا و آب، و در زیر پرده های طبیعی که همان قبر آنهاست جای و آرام می گیرند، تا آنگاه که عوامل محیط مساعد شد، به حرکت درمی آیند، و آثار و صفات پنهان آنها بصورت دیگر ظاهر می شود. همین قانون عمومی دربارۀ انسان به نسبت وسعت و قدرت حیات و آثارش جاریست.

مرحلۀ قبرهمان دورۀ آرامش پیش از نشر و بروز کامل و طور دیگر وجود انسان است، خواه در زیر خاک دفن شود، یا در دریا غرق گردد، یا بدنش بسوزد و دود شود.

عوامل دگرگون کنندۀ طبیعت هرچقدر مقتتدر باشد، به مبادی حیات و فنای آن قدرت ندارد، چه حیات و خواص و اجزاء مادی پنهان و در برگیرندۀ آن مصون تر و نیرومند تر از آنست که یکسر از میان برود.

( برداشتی از کتاب”پرتوی ازقرآن” جلد اول ، بقلم دانشمند محترم مرحوم سید محمود طالقانی. روانش شاد باد)

می گویند:” اگر راست می گوئید این وعده( قیامت) کی خواهد بود؟”
اینان یک بانک مرگبار را انتظار می کشند، تا هنگامی که سرگرم جدل هستند آنها را درخود بگیرد، درآن دم نه فرصت وصیت دارند، و نه قادرند نزد کسان خود بازگردند، و به محض آن که درصور دمیده شود، فی الفور ازقبرها بیرون می آیند، و شتابان به سوی پروردگارشان می روند، و می گویند:” وای برما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان وعدۀ خدای رحمان است و رسولان همه راست می گفتند.
جز بانکی سهمناک نخواهد بود، و سپس همه نزد ما حاضر می شوند، آن روز به کسی ستم نمی شود و جز هم مانند کاری که کرده اند پاداش نمی یابند. ( ۴ ۵- ۸ ۴: ۶ ۳ )

مختصری دربارۀ قیامت

آخرین مرحلۀ وسخترین قسمت از راه انبیاء برای بشرهمین مرحله است، و خداوند درجواب کنجکاوی اُمت رسول اکرم(ص) راجع به چگونگی زمان ( روز ) قیامت، خطاب به ایشان می فرماید:

از تو دربارۀ قیامت می پرسند، که درچه زمان واقع می شود، تو را با یاد آوری این سخن چکار؟ سر انجامش با پروردگار توست، کارتوهشدار دادن کسانی است که از آن می ترسند، چون آن روز را ببینند احساس کنند جز یک شامگاه یا صبحگاه درنگ نکرده اند.( ۶ ۴- ۲ ۴ : ۹ ۷ )

و باز می فرماید:

همانا خداست که در نزد او آگاهی برساعت، یا سررسید قیامت وجود دارد، و باران را می فرستد وخبر از آنچه در رحمهاست دارد، درجالیکه هیچکس نمی تواند بداند که فردا چه به دست می آورد، و نمی داند درکدام سرزمین خواهد مرد، همانا خداوند است که دانا و آگاه می باشد. ( ۴ ۳ : ۱ ۳ )

وگفتند: آیا وقتی ما در زمین پراکنده و گم شدیم، آیا مجداً به خلقت تازه درمی آئیم؟ ( ۰ ۱ : ۲ ۳ )

وخداوند می فرماید:
ای مردم اگر از برانگیخته شدن شک دارید، بدانید که ما شما را ازخاک آفریدیم، پس آنگاه از نطفه و خون بسته و پاره گوشتی شکل یافته و شکل نا یافته، تا ( قدرت خود را) برشما آشکار کنیم، و جنین هائی را که بخواهیم تا زمان معین در رحم مادران نگه می داریم، آنگاه شما را بصورت طفلی برون آریم تا به حد ُرشد و بلوغ برسید، در این میان بعضی ازشما میمیرند، و بعضی آنقدر عمر می کنند که به اوج فرتوتی و پیری می رسند، آنچنان که چیزی از آموخته های خود را به خاطر نخواهند داشت.زمین را خشگ و مرده می بینی، اما زمانی که باران را بر آن بفرستیم بحرکت می آید و ُرشد می کند و انواع گیاهان زیبا را می رویاند.این بخاطر آنست که بدانید خدا حق است و مردگان را زنده می کند و برهرچیز تواناست.

و براستی در رستاخیز شکی نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها آرمیده اند زنده می کن. (۷ – ۵ : ۲۲)

و یا می فرماید: اوست که پیشا پیش بادها را به نشانۀ رحمتش می فرستد، تا ابرهای گرانبار را جا بجا کنند.

ما آنرا به سرزمینهای مرده می فرستیم و از آن آب را فرود آوریم و با آن انواع میوه ها را برویانیم، اینگونه مردگان را زنده می کنیم، تا شما پند گیرید. ( ۷ ۵ : ۷ )

و توجه کنیم به چند آیۀ دیگر در این مورد:

آنان فقط به ظاهر زندگی دنیا واقف و از آخرت غافلند.

آیا با خود نیاندیشیده اند که خدا آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست جزبحق و تا مدتی محدود نیافریده است؟

ولی بیشتر مردم دیدار پروردگارشان را منکرند.

چرا در زمین نمی گردند تا ببینند سرانجام آنان که قبل از آنان بودند چگونه شد؟ : آنها که توان بیشتری داشتند و در زمین دگرگونی بوجود آوردند، و باعث آبادانیش شدند، و رسولان با دلایل روشنگری برآنها آمدند، خداوند برآنها ظلمی نیاورد، بلکه آنها بخود ظلم کردند.

سرانجام بدکرداران بدتر شد، زیرا آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند.

خداوند آفرینش را آغاز میکند و سپس آن را باز می گرداند، و آنگاه بسوی او باز می گردید.

روزی که قیامت برپا می شود، گناهکاران به نا امیدی فرو شوند، و هیچ بتی شفیع آنها نحواهد بود، و دیگر به بت هایشان باور نخواهند داشت.

در آن روز که قیامت برپا می شود، ازیکدیگر جدا می شوند. مؤمنان نیکوکار درباغی شادمان و مسرور خواهند بود. اما آنهائی که به آیات ما و دیدار آخرت کافر شدند، در عذاب الهی احضار شوند.
آنگاه که به شب در رسید، و چون به صبح درآئید خدا را ستایش کنید. در آسمانها و زمین و درپسینگاه و به هنگام نیم روز سپاس اوراست. ( از وقتهای مخصوص نمازهای واجب)زنده را از مرده ، و مرده را از زنده بر می آورد، و زمین را زنده می کند و همینگونه بر انگیخته می شوید.

ازنشانه های قدرت اوست که همسرانی ازجنس خودتان برایتان آفرید، تا به آنها آرام گیرید، و درمیانتان دوستی و مهربانی بوجود آورد، براستی که این عبرتی است برای آنان که می اندیشند.

ازنشانه های قدرت او، آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانها و رنگهای شماست، براستی که این عبرتی است برای دانایان. ازنشانه هایش خفتنتان است به روز و بهره جستن از فضل او، که این عبرتی است برای آنان که گوش شنوا دارند.

ازنشانه های قدرت اوست که برق را برای بیم و امید، بشما نشان می دهد، و از آسمان آبی فرو می فرستد و به آن زمین مرده را زنده می کند، براستی که این عبرتی است برای گروهی که می اندیشند.

ازنشانه های قدرت اوست که آسمان و زمین به فرمانش برپاست، سپس هنگامی که شما را از زمین فرا می خواند، ناگهان خارج می شوید.

هرکه در آسمان و زمین است از آن اوست و همگی فرمانبردار او هستند.

اوست که آفرینش را آغاز کرد وسپس آن را باز می گرداند، که برایش آسان است، و برترین توصیف در آسمانها و زمین از آن اوست و او نیرومند فرزانه است. ( ۷ ۲ – ۷ : ۰ ۳ )
البته آیات بسیار مستدل دیگری در این زمینه در”قرآن مجید” وجود دارد، که علاقمندان می توانند به آن رجوع کرده ، و دربارۀ آنها به تفکر و تدبر بپردازند .

تعبیروتفسیر مختصری از آیات مربوط به قیامت:

در این باره  ذیلاً اشاره ای می کنیم به مطالب جالبی که بسیار ساده  وجامع درکتاب نفیس مباحث بنیادین :

“راه طی شده -عشق و پرستش- ذرۀ بی انتها “

اثر: شادروان” مهندس مهدی بازرگان”( مربوط به مرحلۀ سوم، راه طی شده، صفحات:( ۳ ۸ ۱- ۲ ۷ ۱ )

“درکلیۀ این آیات وقتی دقت کنید می بینید، اولاً با توجه وتکرار عجیبی برانگیخته شدن مجدد انسان در روز قیامت، تشبیه به احیای زمین در اثر باران بهار شده است و با آنکه آثارقدرت خداوند درطبیعت زیاد است، معذالک برای ارائۀ قیامت و نشانه های قدرت خداوند دراحیای اموات، قرآن توسل وتوجه به این عمل مخصوص طبیعت کرده است.

زمین مرده البته در اصطلاح مرده است، و فصل زمستان بچشم ما مرده می آید. درعین خشکی و خاموشی درون آن، ریشه ها و دانه های زیاد، یعنی یادگار و بقایای دوران زندگی و فعالیت تابستان وجود دارد، که از نظر ما پنهان است، این دانه ها و ریشه ها در آنجا محفوظند و آثاری ازخود ابراز نمی دارند، اما همین که هوا ملایم شده، باد بهاری وزید و قطرات باران به سطح آن بارید، یعنی محیط از لحاظ حرارت و رطوبت مساعد شد، جسم خاکی بی جان به جنب و جوش درمی آید و گیاهان و گلهای زیادی ظاهر می سازد، که آنها نیز نر و ماده اند و تخم خواهند ریخت، این یکنوع آیات بود که نمونۀ کوچکی از قیامت را نشان می دهد، و در آخر می فرماید: نشور و خروج شما نیز ازهمین قبیل است! برای رسیدن و برآمدن قیامت هم یک اجل و مدت معین لازم است.

در ردیف آیات دیگر که مستقیماً سرگذشت خود انسان پیش کشیده می شود و صحبت از مراحل جنینی بشر بمیان می آید، قیامت مانند مرحلۀ نهائی یک سیرتکاملی طولانی منظمی ارائه می شود، که فعلاً ما شاهد مقدمۀ آن هستیم و مدت کوتاه چندین سال رحم و سیر ارتفاء از”منی” به جوان رشید صاحب علم را می بینیم، گوئی قرآن سر رشته را به دست ما می دهد، تا چون خود درنتیجۀ سیر در زمین از راه تجربه و مشاهده، از گذشته سرمشق گرفته، دنبالۀ آن را تا قیامت تعقیب کنیم.

در این آیه که فرموده: همانا خداست که در نزد او آگاهی برساعت، یا سررسید قیامت وجود دارد، و باران را می فرستد وخبر از آنچه در رحمهاست دارد، درجالیکه هیچکس نمی تواند بداند که فردا چه به دست می آورد، و نمی داند در کدام سرزمین خواهد مرد، همانا خداوند است که دانا و آگاه می باشد. ( ۴ ۳ : ۱ ۳ )

که برای رفع اعجاب ازمردم درپیش بینی قیامت ذکر شده، سه نکته به دنبال هم آمده، دو نوع آیات فوق الذکر را خلاصه، و مطلب جدیدی را قبلاً بر آنها اضافه می نماید:

۱- آگاهی انحصاری خداوند به مسئلۀ قیامت یعنی به پیدایش پدیده ای که هنوز ترکیب و تشکیل نشده است، زیرا که بشرفقط چیزهائی را می تواند بشناسد و درک کند که حادث شده باشد، والا همانطور که دانشمندان علوم طبیعی و فلاسفه مثل می زنند، آشنائی به تمام خواص و آثار دوعنصر اکسیژن و ئیدروژن به هیچوجه به انسان اجازه و وسیله برای پیشبینی خواص “آب” که ترکیب آن دو است نمیدهد، ترکیب همیشه امر تازه ایست که تا حاصل نشود و مورد آزمایش و مشاهده قرار نگیرد، کیفیت آن از هربابت بر انسان پوشیده خواهد بود، غیر از خدا که طرح کننده و صورت دهنده است، چه کسی می تواند از امر واقع نشدۀ بی سابقه خبر بیاورد؟

۲- نزول باران، این همان تشبیه و راهنمائی است که در آیات نوع اول گفته شد.

۳- اطلاع خداوند از موجودی که درتخمدان مادر درحال نشو ونما می باشد، یعنی بطور خلاصه قیامت یک ترکیب و ترتیبی است که چون هنوز مصداق و سابق پیدا نکرده، جز خالق مصور کسی نمیتواند به آن آگاه باشد، و منکرین بیهوده انتظار می کشند که کسی اول از آنجا خبری بیاورد، تا آنها ایمان پیدا کنند.

بعهدۀ خداست که باید باران یا لوازم وعوامل رویاننده را بفرستد، بلاخره حادثۀ قیامت مانند نطفه ای که در رحم درحال ُرشد ونمو می باشد، جز برخدا بردیگران پوشیده است، انسان چگونه می تواند چنین ادعا و انتظاری داشته باشد، درحالی که حتی از کسب فردا و از محل مرگ خود بی اطلاع است؟!

در یک سلسله آیات دیگر، مثل اینکه می فرماید، طرز تکوین و تشکیل برنامۀ قیامت همین تبدیلهای متوالی مکرر

بی جان بجاندار، وجاندار به بیجان است، وضمن گردش آسمان وزمین تحت تأثیرهزاران عوامل وآثار، مراحلی طی

می شود که هریک دوران معین یا به اصطلاح قرآن اَجل نامبرده شدۀ حساب شده ای دارند، ودر این میان تجدید قوائی که از استراحت شبانه حاصل می شود وفعالیت وپیشروی در روز، نقش مهمی بازی می کند، وتولید مثل از راه ازدواج یکی از ارکان اساسی قضیه می باشد.

( درقرآن ازدواج بهمۀ نباتات وحیوانات وموجوداتی که می شناسیم و” نشناخته ایم” تعمیم داده می شود.)

درسورۀ نباء، (هفتاد وهشتمین سوره قرآن) که ازخبرعظیم صحبت می شود، خبری که کفا ر دائماً راجع به آن از رسول اکرم (ص) سئوال می کردند، ودر آن اختلاف داشتند.

اولاً قرآن امیدواری می دهد که چنین نیست که اختلاف وانکار باقی بماند، بلکه به زودی خواهید دانست، وپس از آنهم

بیشتر خواهید دانست.

آنوقت کلید این رمز را در زمین و در زندگی مادی نشان می دهد، و می فرماید: آیا مگرنیست که ما زمین را مهد پرورش شما قرار دادیم؟ کوها را مانند میخهای استوارخیمه گاه زندگی کردیم؟ وشما را نر وماده آفریدیم،؟ خواب را آسایش وشب را پوشش قرار دادیم، روز را برای معیشت وتکاپوی حیات مساعد کردیم، بالای شما هفت آسمان محکم بنا نمودیم، آنجا که چراغ درخشان فروزان قرار دادیم، و از ابرهای متراکم فشرده، آب مقطر ریزان کردیم، تا آنکه دانه وگیاه وباغهای انبوه بروید….

اینجا ( درآیۀ:” ۷ ۱” یک مرتبه رشتۀ کلام بریده شده، مطلب به این ترتیب ختم می گردد:

” اِنَّ یوم الفصل ِکانَ میقاتاً ” بدرستی که میعاد ( یا سرانجام تمام این جریانها) روز فصل و روز جدائی است، ( روزی که بد وخوب یا شایدهر چیز مرکب و ذرات بهم آمیخته ازهم جدا می شوند.) حال درخلال این احوال و اوضاع، چه چیزهائی را ما باید ببینیم وچگونه آنها را به روز فصل وصل نمائیم؟! خدا عالم است، البته بطوری که در ذیل این بحث اشاره خواهد شد، امروز ما از این جریانها خیلی بیشتر از منکرین (زمان )پیغمبر و مؤمنین بعدی می فهمیم که کم وبیش بوی قیامت می دهد، ولی هنوز اختلاف وانکار باقی است، وعلم کافی حاصل نشده است.

درهرحال اگر هنوز یقین به قیامت حاصل نشده است، معذلک آیۀ: “۶ ۳ : ۵ ۷” آنجا که می فرماید:

” آیا گمان می کند انسان که بیهوده و مهمل واگذاشته می شود؟!” پشت انسان، پشت همان انسان دانشمندی را که امروز خوب فهمیده است، آنی در دنیا بحال خود رها نمی شود، ونمی تواند ذره ای پا از دایرۀ عمل طبیعت بیرون بگذارد، سخت می لرزاند، این آیه مخوفترین جواب به کسانی است که می پرسند چرا وبچه دلیل باید قیامت باشد؟

نمی گوید چون قیامت لازمۀ عدل خداست، پس خواهد آمد. می فرماید: قیامت چه بخواهید، چه نخواهید هست، به آن دلیل که می بینید، شما به حال خود واگذاشته نشده اید، از روزی که پا به مرحلۀ وجود گذارده، سلولهای بی ارزش بی اراده ای بودید که درمنی غوطه می خوردید، اختیار از شما و از پدر شما، که نمیدانست برای چه این عمل را می کند، ومحصول آن چیست، سلب بود.

دستگاه خلقت بدون رعایت تمایلات شما وشخص دیگر، طبق ناموس دقیق مقتدری، شما را بتدریج ازمراحل مختلف جنینی عبور داد، تا به خلقت کامل منظم امروزی در آورد، وباز روی همان حساب که دست کسی جز دست او درکار نیست، نطفه ها را بنا به مصلحت نر وماده ساخت.

حالا آیا شما از این دستگاه ( اعم از آنکه در رأس دستگاه خدائی را به اسم و رسم قائل باشید یا نباشید) بعید میدانید کار خود را درمراحل بعدی نیزبدون اجازه و استمداد شما ادامه دهد، وپس از این دنیا که سراسر تبدیل وتحول، ومثل شب و روز در اختفاء و تظاهر است وموت و حیات بصورت آرامش و فعالیت در پی یکدیگر می آیند، عالم دیگری بیاورد؟!

شروع قیامت ازهمین دنیاست، که هیچ فردی بخودی خود رها نشده، وهرچیزی معلول ماقبل وعلت ما بعد می باشد. بذر جزاء قیامت درهمین دنیا کاشته می شود، که: “دنیا مزرعۀ آخرت است.”

پس همانطور که در این دنیا طبیعت ما را درمقابل غفلتها و انحرافها به عذر جهالت یا عدم توجه، نمی بخشد، در آن دنیا هم که دنبالۀ همین زندگی است، آثار اعمال و نتایج مساعی خود را بهرسمت که باشد خواهیم دید.

مشرکین معاصر پیغمبر(ص) استخوان مرده ای را ازقبرستان بیرون آورده، به رسول خدا نشان میدادند و با استهزاء می گفتند: کی می تواند این استخوان پوسیده را جان بدهد؟ این آیات درجواب نازل شد:

آیا آدمی نمی داند که اورا از نطفه آفریده ایم، که اکنون دشمنی آشکار است، درحالیکه آفرینش خودرا از یاد برده است، برای ما مثل میزند و می گوید: چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده می کند؟

بگو: همان کسی اورا زنده خواهد کرد که دفعۀ اول نشو ونما داد، واو بهرنوع خلقتی آشناست. همان کسی که برای شما از درخت سبز” آبدار” آتش درمی آورد، وشما از آن آتش می افروزید، آیا کسی که آسمانها وزمین را آفریده است نمی تواند مانند آنها را بیافریند؟ چرا؟! زیرا که او آفریننده ای داناست.

( چیزهائی را که به نظرشما متباین می آید، بیکدیگر تبدیل می کند)، جز این نیست که امر خدا(روش طبیعت) چنین است که همین که به چیزی گفته شد موجود شو! دیگر موجود خواهد ماند ( وفنای مطلق درکارنبست) منزه است کسی که بدست او باطن واساس هرچیز است، و بسوی او بازخواهید گشت. ( ۳ ۸ – ۷ ۷ : ۶ ۳ )

اینها مختصری ازجوابهائی بود که خداوند درقرآن مجید به مدعیان قیامت میدهد وارائۀ طریقی است که بما می نماید

پاداش نیک و بد

دنبالۀ مطالب “مختصری دربارۀ قیامت”:

بطوری که گفته شد قرآن پاداش نیک وبد را به این عنوان که لازمۀ سلطنت عادلۀ خداوند است ومانند جایزه ای باشد

که درجشنها به شاگردان خوب توزیع می شود، بیان نمی فرماید.

ضمناً نه ازبقای روح صحبت می کند ونه ازمحفوظ ماندن جسم، فقط ازبقای یک چیز و از اثر یک امر صحبت می کند، عمل یا به اصطلاح علمی امروز” انرژی”، جزای نیکوکاران مؤمن و عذاب گنهکاران غافل را نتیجۀ مستقیم و یا محصول توسعه یافتۀ اعمال آنها می شمارد.

بهشت وجهنم را پیش آمدهائی می داند که شخص بدست خویش در دوران زندگی کسب کرده و در دنیا یا در وجود خود بیادگار گذاشته است، بدون اینکه خداوند کوچکترین دخالت، و اضافه و نقصانی بقدر رشتۀ هستۀ خرما از روی حب و بغض خصوصی، در آن وارد سازد، یا حساب عوض و میانجیگری دربین باشد.

خداوند شرط توفیق بهشت را سه چیز قرار داده است:

ایمان به حق – تقوا یا پرهیزکاری ازخطا – ومخصوصاً عمل صالح.

همین عمل صالح است که بنیان بهشت را برای شخص تشکیل می دهد.

برای نمونه آیت کوتاه زیر را شاهد می آورد، تا بدانید قیامت بهیچوجه جنبۀ قراردادی نداشته، پاداش آخرت بفرمودۀ قرآن یک تحول خود بخودی می باشد، که بطور خودکار به دنبال فعالیها و اکتسابات دنیا می آید:

و اینکه نیست برای انسان مگر آنچه با کوشش بدست آورده. ( ۹ ۳ : ۳ ۵ )

روزی که آدمی برآنچه با دستش پیش فرستاده است نظر می اندازد. ( ۰ ۴ : ۸ ۷ )

پس درآن روزهیچگونه ظلمی بکسی نمشود وجزائی نخواهد داشت مگربه آنچه عمل کرده اند. ( ۴ ۵ : ۶ ۳ )

وبرای هرکس درجات به اندازۀ کاری است که انجام داده است. ( ۹ ۱: ۶ ۴ )

و تا جزا داده شود هر موجود به آنچه کسب کرده است. ( ۲۲ : ۵ ۴ )

هر نفسی در گرو مکتسبات خویش است. ( ۸ ۳ : ۴ ۷ )

و این بهشتی است که بوسیلۀ اعمالی که می کردید به ارث یافته اید. ( ۲ ۷ : ۳ ۴ )

می بینید درعین آنکه ازقیامت هنوزخبر نداریم، ولی آنچه را که قرآن میگوید، چقدربه نظرطبیعی ومنطقی می آید. اگر ازقرآن بپرسید چرا خداوند متوسل به بهشت وجهنم شد؟ گذشته از اینکه طبق آیات قبل نشان می دهد، بهشت وحهنم امرخارق العاده و استثنائی نبوده، بلکه ادامۀ همان زنجیر تکامل است که در دنیا نیز حس می کنید وعلتش را نمی پرسید، صریحاً می فرماید: تمام صور و اطوار زمین، بلکه مرگ و حیات جز پیرایه ها و بهانه هائی برای بکار انداختن افراد نیست، تا در این مسابقۀ عمل، هرکس به دست خود رفع نواقص وکسب کمالات نموده، ارتفاء یابد، بنابراین هرکس آرزومند (یا امیدوار) “لقای الله” است باید کار کند، کارخوب، (عمل صالح) صرفاً برای بندگی خدا. چنانکه می فرماید: بگو من نیز بشری هستم مانند شما که بمن وحی می رسد ومعبود شما یگانه است، هرکس امیدوار به ملاقات پروردگارش باشد، بایدعمل صالح انجام دهد وکسی را درعبادت پروردگارش شریک نکند. ( ۰ ۱۱ : ۸ ۱ )

ثبت وضبط اعمال:

قرآن با آنکه مکرر خداوند کریم را به صفت: علیم وسمیع و بصیر یاد می کند، و اورا محرم خلوتگاههای راز می داند، معذالک، پای قیامت که در پیش می آید، می فرماید:

در آنروز بردهانهای آنها ُمهر خاموشی میزنیم، دستهای آنها با ما صحبت خواهند کرد، وپاها بر آنچه کسب کرده اند گواهی خواهند داد. ( ۵ ۶ : ۶ ۳ )

یعنی خداوند در روز قیامت( تنها) به علم خود عمل نمی کند و مردم هم لازم نیست از روی حافظه دوران قدیم را به زبان آورند، جوارح و اعضای آنها خود گواه صادق برگذشته و مکتسبات آنها خواهد بود.

چنانکه می فرماید:

روزی که دشمنان خدارا برای راندن بسوی آتش گرد آورند، و آنها بازداشت می شوند، آنگاه که به آتش برسند، گوش و چشم و پوستشان علیه آنها وبرکردارشان گواهی دهند، آنها به پوستهای خود گویند:” چرا علیه ما گواهی دادید؟” پاسخ دهند: “خدائی که هرموجودی را به سخن درآورده ونخستین بارشما را آفرید، مارا گویا ساخته است، وبازگشتتان بسوی اوست.”

گمان شما این نبود که گوش و چشم و پوستتان علیه شما گواهی دهند، بلکه خدا را به غالب اعمالی که انجام می دادید، بی خبر میدانستید، و آنها را نهان می داشتید. این پنداری بود که به پروردگارنان داشتید، که هلاکتان کرد ودرشمار زیانکاران قرار گرفتید. ( ۳ ۲ – ۹ ۱ : ۱ ۴ )

نه تنها جوارح شخص معّرف گذشتۀ او هستند، بلکه زمین نیز اخبار خود و ساکنین را حدیث خواهد کرد.

و یامیفرماید: ما مردگان را زنده می کنیم، و درضمن زندگی دنیا آنچه را که افراد پیش می فرستند، وآثاری که باقی می گذارند، می نویسیم، وهرچیزی را درصحیفۀ روشنی با شماره و اندازه ثبت می کنیم. ( ۲ ۱ : ۶ ۳)

این همان نامۀ اعمالی است که در روز آشکار شدن اَسرار، و روزی که پردۀ جهالت از جلوی انسان تکامل یافته برداشته می شود و چشمانش مانند تیر به اعماق اشیاء نفوذ خواهد کرد، بطوری که از کوچک و بزرگ اعمال، ذره ای فروگذار نشده است.

فرمانروائی آسمانها و زمین از آن خداست، روزی که قیامت برپا شود اهل باطل زیان خواهند کرد.

در آنروزهرگروهی را خواهی دید که به زانو درآمده اند، وهر اُمتی برای گرفتن نامۀ اعمالش خوانده شود، ودر آنروز دربرابر آنچه انجام داده اند، جزا خواهند داد، این نامۀ ماست که بحق برشما سخن می گوید، زیرا کارهائی که می کردید می نوشتیم. پروردگار مؤمنان نیکوکار را به رحمت خود واصل کند، واین رستگاری بزرگی است.

( ۰ ۳- ۷ ۲ : ۵ ۴ )

در روزگاری که این آیات نازل می شد نه وسیله ای برای ضبط صوت اختراع شده بود، نه پردۀ سینما را کسی دیده بود، (ونه علمی ازآثار انگشت نگاری برکسی روشن شده بود)، ونه بشر از زبان سنگ شکسته های لابلای زمین حکایات دورانهای پیش را شنیده بود!

در آن هنگام از عرب وحشی سوسمار خوار، بعید نبود که تعجب و تمسخر کند، چون ابداً بفکر این حرفها نبود، وتصور نمی کرد حساب ونظمی در ریزه ترین حوادث دنیا درکار باشد، وهرچیزی اثری جاودان ازخود بگذارد،

اما امروز خیلی بی انصافی است، که باز ما قرآن را کتاب موهوم وداری افکار غیر مثبت بدانیم! از این مثبت تر وطبیعی تر چه می خواهید؟!

مراحل ومبانی قیامت:

پس ازتلاوت آیات فوق ومختصر توجه به طرز بیان قرآن، اینک می توانیم مراحل ومبانی قیانت را بطوری که از کلامُ الله مجید به عقل ناقص خود استنباط می نمائیم، خلاصه کنیم:

الف – مراحل- قیامت طی مراحل تدریجی ذیل به رسول اکرم(ص) الهام و به مردم اعلام شده است:

۱- اخبار واخطار- درسوره های آخر قرآن که ابتدای وحی است، غالباً به صرف اخبار واخطار از رسیدن قیامت وبشارت بهشت، وبیم جهنم اکتفا شده، و استدلالی در اطراف مطالب نمی شود، ولی اولاً: به تشریح و تشبیه نعمات بهشت وسختی های جهنم می پردازد، ثانیاً: صحبت پراکندگی وبهم خوردن زمین وآسمان وانقلاب شدید جهان که توأم با بروز قیامت است زیاد به میان می آید.

۲- امکان امر- پس از آنکه ازطرف مردم اظهار انکار و اعجاب شد، وبرانگیختن مردگان را امر محال وانمود میکردند، آیات چندی درجواب مشرکین، ویاد آوری شواهد نازل می شد.
چنانکه درسورۀ “۶ ۳” آیات: “۱ ۸ و ۹ ۷ ” درصفحات قبل یاد آور شدیم، و امثال آن.

۳- حفظ آثار- آیات متعددی که درآن به شهادت دادن اعضاء وجوارح انسان وحتی قطعات درون زمین اشاره می فرماید.

۴- ارائه نظائر وتشبیهات طبیعی- مرحلۀ بعدی و اصلی هدایت قرآن در زمینۀ آخرت که بیشتر درسوره های وسط قرآن، طی آیات تفصیلی می آید، آیات مکرر متعددی است که حدوث قیامت را تشبیه به رُشد جنین در رحم می نماید، و بطور کلی آنرا از نوع انشاء و تکامل موجودات زنده ازمبدأ خاکی تا حالت متحرک فعلی نشان می دهد، و بعثت و رستاخیز را به زنده شدن زمین در اثر باران مثل می زند.

۵- نظریۀ پراگماتیک و مکانیک – اولاً : آیاتی که با تعجب سئوال می کند: آیا ممکن است خلقت وکار خدا بیهوده وبیفایده ومقصد بوده باشد؟ ثانیاً : سلسله آیات متعددی که پیدایش وگردش زمین وآسمان را برای اجل مسمّی ( به معنی اینکه) این انقلابات و تبدلات شب و روز و موت و حیات را سیر منظمی بجانب منظور معینی می شمارد. این منظور را اگر درجمله های مکرر:

” وَ الیَّ المَصیر” و “َ ِالیَنا راجعون” و” ِالینا تحشُرُون” و ” ِالی رَبکَ مُنتَهیها ” و ” ِالَی اللهِ ُترجَعُ الاُمور”، جستجو نمائیم، بازگشت خلقت بسوی خالق و رسیدن به قرب جوار خدا می باشد، و دنیا دار ابتلاء و ارتقائی است که مؤمنین صالح ِ عامل را به آن حدود می رساند.

از این مراحل که بگذریم درهیچ سوره وحتی صفحه ای از قرآن نیست که بطور جاری وبه عنوان شرط اساسی اعتقاد، از ایمان به آخرت به دنبال ایمان به خدا صحبت نشود، ویا زندگی آن دنیا را مانند این دنیا مسلم ومحسوس نشمرده، حساب آخرت را درحساب اعمال و افکار مسلمانان وارد نسازد، برای آخرت و وقایع مربوط به آن درقرآن اسامی و اصطلاحات وعباراتی بکار رفته است که درکتب ( آسمانی) دیکر ابداً به این درجه وفور و تنوع دیده نمیشود، و شاید بعد از خدا ُپرنام ونشان ترین چیزها باشد:

یوم الاَخر- ساعت- واقعه- یوم الفصل- حشر- نشر- ا ِلیَ ّ المَصیرلقاء الله- ِالیَنا راجعون- یوم البعث- یوم الدین- یوم تبلی السرائر- جنات- جهنم- نار- سعیر- نعیم- دارالحیوان- یوم الخلود- نبأ عظیم- یوم القیامه- یوم الفتح- یوم الحق- یوم التغابن- یوم التجمُع وغیره….

ب- مبانی- درمبانی حدوث قیامت و بهشت و جهنم، به لحاظ انسان، به چهار نکتۀ ذیل برمی خوریم:

۱- آنچه حفاظت می شود، اعمال است. ( نه اشکال و اجسام و القاب وغیره.)

۲- اعمال بصورت مکتسبات حفظ می شود، و انسان مالک ذیحق هیچ چیز نیست، جز مکتسبات خود، که با عمل و کوشش فراهم شده باشد.

۳- تأمین ثواب و تضمین بهشت به سه شرط است: ایمان، تقوا، عمل صالح.

۴- توشۀ آخرت، یعنی آنچه وسیلۀ درک بهشت می شود، و درمنطق دین ( مذاهب) ثواب شمرده می شود، بطورخلاصه و کلی اعمالی است که شخص با بکار گماردن نفس و بزحمت انداختن خود وخرج کردن مورد علاقه های شخصی، درجهت خیر و احسان به مردم و خدمت یه خلق ( اعم از انسان و حیوان وطبیعت)، به منظور تقرب وعشق به حق انجام می دهد و به این ترتیب شخصیت وجودی خود را ازحدود ناچیز فرد خود بین و خود خواه، توسعه و ترقی داده و با جهان بزرگ، پیوند محبت و خدمت می زند، و با دستگاه وجود تناسب و تجانس پیدا می کند.

وبلعکس تکبّر ( که خودخواهی وبی اعتنائی به خلق و خالق و بی میلی به اصلاح و تکامل است) وکفر ( که نابینائی ومهجوری ازخدا و حقیقت است) و فسق ( که ضایع کردن و تخریب نفس و اعمال خلاف طبیعت است)، تمام اینها شخص را با ناموس خلقت و جریان تکامل طبیعت درتضاد و تعارض قرار می دهد و موجب سقوط درجهنم می شود.

این بود مراحل وحی و این است مبانی قیامت. اگر به نظرتان متین و منطقی می آید و این مبانی را محکم وطبیعی

می بینید، معلوم می شود درطریق قیامت راه زیادی طی پیموده اید، پس به گفتۀ قرآن: آیمان آورده اید.

مثبت اندیشی