توجه به درون:

در این دوره از زمان اکثر روشن فكران اجتماعى بخاطر اينكه دائماً به بيرون ميپردازند، از درون غافل ميشوند، چون توجّه به درون كم بوده يا اصلاً نبوده،

اين وجه اساسى از وجوه شخصيّت آدمى، ضعيف باقى مانده است. امروز لازم است به درون بيشتر توجّه شود تا بين واقع بينى و حقيقت بينى، و بين درون گرائى

و برون گرائى حالت موازنه برقرار شود. اكنون “موازنه” درهيچ كشورى درسطح جهانى نيست. درغرب، انسان با رشد عقل گرائى و فن آورى واقعاً ازخود

خالى شده است. اين يك فاجعه است.

متأسفانه درشرق نه عقل گرائى است و نه اشراق گرائى. البته روح مسلط مذهب موجب شده است كه انسان شرقى عاطفى و با احساس تر باشد.

پس اكنون كه در ساختار روان انسان تعادل نيست بايد تأكيد بيشترى روى اين مسئله كرد، تحقق جامعۀ مطلوب زمانى ممكن است كه عده اى از روشنفكران

تأثير گذار درجامعه به اين تعادل دست یابند، وقتى كه يكى از دو چشم روشنفكر به درون گشوده شود، آنوقت اصلاحات بنيادى و اساسى درجامعه رخ خواهد داد.

براى تحقق آرمانهاى انسانى، روشنفكران بايد خود را بشناسند، هرقدر خود شناسى به تأخير بيافتد، تحقق جامعۀ مطلوب هم به عقب خواهد افتاد.

اين منظور رسالت روشنفكران را مضاعف مى كند، زيرا درعين حال كه به تغيير وضع موجود ميپردازند، بايد به تغيير خويش نيز مشغول باشند.

در اين صورت آتشى را درخود كشف ميكنند كه پاك كننده است . از جنس همان آتش كه درجان همۀ عارفان راستين نيز بوده است، فقط از طريق همين آتش است

كه ميتوان به آن آرمانهاى انسانى رسيد. هم غرب كه عقلش بسيار رشد كرده و هم شرق كه پر احساس است به وجود اين آتش نيازمندند تا زشتيها

و پليد يها را بسوزانند و حياتى سرشار ازپاكى و نيكى براى بشرّيتى كه همواره رنج برده و ميبرد به ارمغان آورند.

روانشاد “دکتر علی شریعتی”

.

.

در جای دیگر می نویسد: چيزى كه ممكن است نياز عطشناك و سوزان انسان را برآورده كند، جاودانگى است.

مرگ را بايد مرحله اى ديد براى ورود به ” ُبعد” ديگر بودن ابدى خويش. پس از جوانه زدن آن دانۀ روياننده و شكوفاننده “راه فردانيت” آغاز ميشود،

كه تولد جديدى در زندگى روندۀ راه حق بوقوع مى پيوندد، و انسان با شوق و درد انسان جديدى برروى خرابه هاى شخصّيت سابق خود خلق ميكند،

آن ويژگيها و صفاتى را كه خانواده و جامعه و تاريخ و فرهنگ روى او تلمبار كرده اند، بكمك اين روح خدائى ( خود راستين ) تصفيه شده و شخصيّت ديگرى

از او ساخته ميشود. ( تزکیۀ نفس می کند) اگر آدمى درچنين وضعى قرار نگيرد، اصلاً كلمات و مفاهيم قرآن همچون حروفى بى جان و مرده ميشوند

كه كوچكترين تأثيرى روى او ندارند.

همین است که خداوند درآیاتی ازسورۀ:”۹۱” به آن اشاره کرده می می فرماید:

«هرکس نفس خود را تزکیه کند، رستگار خواهد شد، و آنکس که پلیدش دارد، از زیان کاران است.»