بنام مهربانتــــــــــــــــرین … بنام تنها معبود ازلی و ابدی اللـَّـﮧ ♥

هویت انسان در اسلام تنها از طریق انتخاب و از طریق ارزش یابی کیفیات اعمالش متجلی میشود،

پس چه نيكوست كه اساس را برحفظ ارزشهای خدا پسندانۀ و انسانی خود قرار دهيم،

و نه بالیدن به ملیت و نژاد، و برتری جایگاه تولد فیزیکی خود، که هیچ انتخابی درآن نداشته ایم،

تا بيارى پروردگار از اندوه روزمرگى و ترسهاى بيهوده و مبهم نجات يافته،

و بسر زمين شادمانيها و زندگان ابد، گام بگذاريم.

.

.

ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﺒﻠﻮﺭﺕ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻫﻞ ﻛﺠﺎ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻫـﻞ ﻭ ﺑﺠﺎ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ، ﻣﻨــﻄﻖ ﺯﻧـﺪﮔﯿـﺖ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ.

ﭼﻘﺪﺭ ﺳﻮﺍﺩ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﻘﺪﺭ ﺛﺒﺎﺕﺩﺍﺭﯼ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ.

ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻬﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻬﻤﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ!

هویت

بی تردید میزان ایمان، تقوا، انسانیت و شعور آدمها

ربطی به نژاد، ملیت و حتی تحصیلات آنها ندارد .

.

چنانکه خداوند والا فرمود:

ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را دسته ها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید،

و گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست،

خداوند دانای آگاه است. قرآن کریم، (۳ ۱: ۹ ۴)

.

و نیز خداوند فرمود:

این فرمان خداست که برشما نازل شده است، و هرکس تقوای الهی پیشه سازد،

خداوند گناهانش را می آمرزد، و پاداش اورا افزون میگرداند .

قرآن کریم، آیۀ شریفۀ5 /65 طلاق

.

در نزد خداوند تنها تقوا، کلید هدایت و رستگاری و تنها دلیل برتری انسانهاست،

فرد با تقوا با انجام کارهای مثبت و گام برداشتن در مسیر هدایت

علاوه بر سعادت در دنیا به کسب پاداش های اخروی و ذخیرۀ آن برای روز معاد موفق می شود …

.

انسان در نگرش دینی و قرآنی موجودی کاملاَ پیش ساخته و محکوم سرنوشت نیست،

و نه موجود تهی، رها و به خود واگذار شده . خداوند درقرآن کریم فرمود:

«أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَكَ سُدًى»1؛ آیا او می‌پندارد که او را بی تکلیف گذارد؟ 75/36 قیامت

بلکه انسان سرشار از تمایلات، استعدادها و انگیزه‌های خیرخواهانه و شریرانه است،

«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»2؛ و خیر و شرش را به او الهام کرد. 91/8 شمس

اما در این آمیختگی، جهت گیری و جانب غالب، خیر، کمال و نیکی است.

اثبات این که جهت گیری مسلط درخمیرمایه انسان خیر و نیکی است از چندین راه میسر است:

.

1. گروهی از آیات قرآنی انسان را دارای گرایش فطری به سوی خداوند به عنوان کمال و خیر مطلق توصیف می‌کند:

«فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا …»3؛

با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. 30/30 روم

«یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِیهِ»4؛

ای انسان همانا تو سخت کوشایی به سوی پروردگارت، و سرانجام بحضورش خواهی رسید. 84/6 انشقاق

چه کوششی؟!

واژه «كَادِحٌ» کوشش پیوسته و مؤثر با کاربست همه قوای ذهنی و بدنی برای رسیدن به مطلوب

یا گریز از منفور است.

مطلوب در این تلاش پیوسته و همواره و سخت، پروردگار انسان است که منشأ کمال و کمال مطلوب

و خیر محض است.

علت سختی این تلاش نیز می‌تواند این باشد که در این کوشش، گرایش خیرخواهانه و کمال جویانه انسان،

می‌باید که از متن گرایش‌های بدخواهانه او بگذرد، و در یک کشمکش و تنازع و درگیری جدی با آن جذبه‌ها،

بر آنان پیروز گردد و کمال و خیرغایی را در آغوش گیرد.

2- شمار دیگری از آیات قرآنی و متون وحیانی از کرامت ذاتی و برتری او بر سایر موجودات سخن می گوید:

«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً»5؛

و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، و آنان را در خشكى و دریا [بر مركب‌ها] برنشاندیم،

و از چیزهاى پاكیزه به ایشان روزى دادیم،

و آنها را بر بسیارى از آفریده‏هاى خود برترى آشكار دادیم. 17/70 اسراء

اگر این کرامت در سرشت و ذات انسان پیش از هرعمل و رفتاری وجود دارد،

نشانگر آن است که انسان جماد نیست، نبات نیست و حیوان نیز نیست،

بلکه نهاد و سرشت نیک و خیر او مایه برتری او شده و او را بر سریر خلافت الهی در زمین نشانده است.

«وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً»6؛چون پروردگار تو به فرشتگان گفت:

«من در زمین جانشینى خواهم گماشت.» 2/30 بقره

چه اگر سیرت و فطرت نیک انسان بر شرارت و بدخواهی او چیره نمی‌بود،

سزاوار خلافت و جانشینی پروردگار نمی‌گردید.

3- خداوند در قرآن آفرینش انسان را با سوگندها و تأکیدهای مکرر ستوده و برترین آفرینش میسر و ممکن
به حساب آورده است:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»7؛

[كه‏] براستى انسان را در نیكوترین اعتدال آفریدیم. 95/4 تین

حسن تقویم انسان به زیبایی اندام و بدن نیست؛ چه قوام و استواری اندام، ویژه انسان نیست.

افزون بر این در آیه دوم خداوند از یک سیر قهقهرایی برای انسان خبر می‌د‌هد:

«ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ»8؛سپس او را به پست‏ترین [مراتب‏] پستى بازگردانیدیم. 95/5 تین

این برگشت اولاً نشان می‌دهد که انسان به سوی راهی در حرکت بوده است.

دوم این که راه نخست انسان به سوی والایی و بلندی و بزرگی بوده است،

و این بازگشت به سوی قهقهرا و تنزل و پستی است.

سوم این که آن رفتن نخستین، مقتضای طبع نخستین انسان، و بازگشت به پستی و دنائت،

نوعی برگشت و پشت کردن سویه اصلی و حالت ثانوی برای انسان است.

بدین سان آیه مبارکه می‌فهماند که انسان در نهاد و سرشت خویش به برترین سیرت ،

که حرکت و سیر کمالی و علو و رفعت و تعالی دارد آفریده شده است.

.

.

و خداوند در قرآن مجید، آيۀ: “۹” از سورۀ:”۳۲” سجده ، فرمود:

” از روح خود دراو دميدم.”