آيا تا بحال شب هنگام به آسمان بالاى سرتان نگاه كرده ايد؟

ستاره شناسان تخمين زده اند كه دركهكشان ما صدها بيليون ستاره هست ودركُل جهان شايد بيليونها ازاين كهكشانها وجود داشته باشد،

هرستاره اى به معنى وجود يك منظومۀ خورشيدى دركائنات است. درمنظومۀ خورشيدى خودِ ما “كرۀ زمين” دروسط قراردارد و “۹” سياره نيز،

با نظم ساعت گونه، بدورآن درگردشند. كرۀ زمين كه يكى ازاين سيارات است، باسرعتى درحدود:”۶۷۰۰۰” مايل درساعت درفضا درحال حركت است،

و”۳۶۵” روز را براى يك دور كامل بدور خورشيد طى ميكند.

اين حقيقت هنگامى شگفت انگيزمی نمايد كه بدانيم يك قطاركه با سرعت يك يك هزارم اين سرعت حركت مى كند بسيارى اوقات در برنامه هاى خود

دچار بى نظمى ميشود، ازآن گذشته ماه درگردش خود بدور زمين داراى دورۀ زمانى ومدار خاص خود است.

.

چرخش كرۀ زمين وانحراف “۲۳” درجه اى آن از محورخود، باعث پديد آمدن يك روز “۲۴” ساعته، چهارفصل وآب وهواهاى گوناگون ميشود

وبطوركلى حركت وفواصل خورشيد، ماه وزمين باعث ايجاد تقويم سالانه ميگردد.

.

همينطور فواصل بين خورشيد، ماه و زمين شرايط اعجاب انگيزى را براى بقاى حيات فراهم مى آورند.

نگاه کنید چقدرتمامی خلقت همآهنگ ومتعادل است، همۀ محاسبات، و زیبائیهای آسمان و زمین، کوه ها، دریاها، طلوع ها وغروبهای خورشید،

وجود انسانها، حیوانات، وگیاهان. بنابراين شواهد عظيمى که ازكائنات، دراطراف ما به تماشا گذاشته شده اند، شاهد زنده اى بر وجود يك خالـق مقتدر، مهربان و بخشنده

و بى نظيرميباشند، كه باعث پديد آمدن و تداوم آن، از آغاز تا كنون است.

.

.

هرچيزى برحسب نيروى ديد و تشخيص انسانها براى يكى پیداست و براى ديگرى پنهان، خداوند برترين، براى آنها كه بوسيلهً احساسات يا نيروى تصّور خود

درجستجوى او هستند نا پيداست، اما در نظر آنها كه ازطريق گنج عقل ومنطقى كه خداوند به آنها هديه فرموده درجستجوى اوهستند، هويداست.
خداوند درپايان ناپذيرى قدرت و وجود نا محدودش پنهان است، او همچون نورى است كه همه چيز را قابل ديدن ميكند، اما خود نور او حجابى ميشود

براى ديدن نورش، آنچه كه حدى ندارد بنظر بى شكل مى آيد و از اين جهت نا ديدنى ميشود، اما او درهمه چيزهويدا است، تمام آنچه كه چشمان ما مى بيند،

تمام صداهائى كه گوشهاى ما مى شنوند، تمام چيزهائى كه لمس ميكنيم يا ازطريق چشائى به درك آنها ميرسيم، معنى هرآنچه مى انديشيم،

تمام آنچه كه دربيرون ودرون ماست، خود او نيست، اما از اوست، هرچيزى دليل وجود اوست، هرچيزى ميگويد:

من بخودى خود هيچ هستم، يگانه اى كه مرا ساخت، كه مرا نگهدارى وتأمين ميكند، آفرينندۀ منست ومن درهرلحظۀ خودم محتاج اوهستم،

هرشكلى، هررنگى، هرمزه اى، هرعطرى، هرحركتى، هرنيروئى، هركيفّيتى كه درمن ظاهر ميشود از اوست، سخاوت اوست، كار اوست.
خداوند درصفاتش متجلى است، انسان هنرمند را از كار هنريش مى شناسد.

.

اگر كسى خورشيد درحال غروب را نمى بيند، اما تلألو آنرا در پنجره اى دور مشاهده مى كند، و ميگويد که:” غروب را د يده است”، دروغ نميگويد.
اگر كسى صفات كامل خداوند را درخلقت اوببيند، در درون و بيرون خودش و بگويد: خدا را ديده ام دروغ نمي گويد.

انسان فقط ميتواند آنچه كه بخود نزديك است ببيند، و آنچه به ما ازهمه نزديكتر است، وجود خودمان است.

انسان بهترين مخلوق خداست، ونمونه اى ازتمام خلقت در درون انسان است. پيدا و پنهان هم، در انسان توئم است، شكل ما، كلمات ما،

اعمال ما و كارهايمان پيدا هستند. احساسات و افكار ما پنهان ميباشد. وجود انسان فقط آن چيزى نيست كه درظاهر او پيداست. ممكن است چاق يا لاغر شود،

يا حتى يكى از اعضاى بدنش را از دست بدهد – اما ذات او، هويّت او، آن چيزى كه خود اوست، آن چيزى كه در او جاودانه است در او پنهان ميباشد،

هويّت او تنها از طريق اعمالش و از طريق ارزش يابى كيفّيات اعمالش متجلى ميشود.

خداوند آن يگانۀ پنهان است، وجود اوهم پيدا وهم نهان است، او پيداست، چون علائم وجود او حتى بركورهم آشكار است، اما ذات او ازما پنهان است.

وقتى يك اثرهنرى وجود دارد، مسلماً هنرمندى هست كه آن اثر را بوجود آورده است.

اگرخلقتى هست، مسلماً خالقى وجود دارد، اگر ما هستيم اوهم هست، اماعلم حقيقى خالق براى مخلوق ممكن نيست،

چون ذهن و درك فرد مخلوق محدود است، بنابراين فقط ميتواند تا ناحيۀ محدودى آگاهى داشته باشد، خداوند – عظيم، ابدى، نامحدود، بدون ابتداء وانتها

و در دانش و قدرتش كاستى ناپذير است، انتظار اينكه يك وجود محدود بتواند يك حقيقت نا محدود را بفهمد و درك كند محال است.

آيا ميتوان اقيانوس را درسطلى جا داد؟

.

درعين حال با وجود اينكه آب يك اقيانوس خود ِ آن نيست، از آنست، تجلى صفات او درمخلوقاتش مانند آن سطل آبست، او نيست، بلكه از اوست،

ذات پنهان اومانند اقيانوس است كه عمق و وسعت آن نا محدود وغيرقابل سنجش مى باشد،

البته اين مثال هم درخور فهم و درك محدود ماست وگرنه نا محدودى خداوند را باهيچ مقياسى نميشود اندازه گرفت یا تصوركرد. )
علم درحالت پيشرفتۀ امروزيش و درآنچه ما تصوّر ميكنيم فردا خواهد شد، هميشه درنرسيدن وحيرت پايان مى يابد. درعالم وجود،

ما ازهمه چيز بخودمان نزديكتريم، آيا انسان تا بحال توانسته خود را بشناسد و درك كند؟

بهمين دليل است كه پیامبرجلیل القدرما، آخرین رسول خدا محمّدابن عبدالله (ص) بما دستور فرموده اند كه: “خداوند را فقط ازطريق اسماء وصفاتش بينديشيم”

وتفكربيشتر از آنرا ممنوع ساخته اند.

.

فقط خداوند به ذات خود آگاهست، ما قدرت تصور و درك آنرا نداريم. آنها كه به ذهن خود فشار آورده اند كه جلوتر بروند، يا شعور خود را ازدست داده اند

و يا به ورطۀ بى ايمانى، بى اعتقادى و شرك افتاده اند.
درفيزيك قانون دوّم ” ترموديناميك “مى گويد هرسيستم ماده كه بحال خود گذاشته شود، دچار زوال شده ونظم آن بهم ميريزد،

با اينحال سيستم هائى كه دركائنات وبخصوص روى كرۀ زمين (چنانكه ما شاهد هستيم) دركارند، ازنظم بسيارى برخوردارند.

درهرچه كه دراطراف خود مشاهده ميكنيم نظم وطرح وجود دارد، چنين نظم وطرحى اگر ازهيچ بوجود آمده باشد، مطمئناً اين قانون طبيعى را

كه به آن اشاره شد مورد سئوال قرارميدهد .
دكتر”بوريس داتسنكو”مديرسابق بخش فيزيك اتمى انستيتوفيزيك در”كيف” شوروى که در رشتۀ” خداشناسى” مطالعه كرده بود،

دربارۀ ماهيّت وجودى كُرۀ زمين، عليرغم قانون دوّم فيزيك اينطورنوشت : وقتى دربارۀ همه چيزبخوبى فكركردم ناگهان تنها يك فكردرذهنم جا گرفت كه:

بايد يك نيروى بسيارقدرتمند” سازماندهى ” وجود داشته باشد كه بطورپيوسته تمايل طبيعت به بى نظمى را خُنثى نموده و اين جهان را درحالت كُنترل

ونظم نگاه ميدارد. اين نيرو نبايد ازجنس ماده باشد زيرا دراينصورت آن نيز ازحالت نظم خارج ميشد، بنابراين به اين نتيجه رسيدم كه اين نيرو ميبايست

هم فوق العاده توانا وهم فوق العاده عالم باشد. بايد”خدائى” وجود داشته باشد . آنهم تنها، يك “خدا” كه همه چيزرا تحت كُنترل خود دارد.

درغيراين صورت دنيا دچار بی نظمى ميشد.

.

.

دركتابهاى آسمانى آمده كه: ” قدرت لايزال وصفات مقدّس خداوند را درآنچه كه اوخلق نموده ميتوان مشاهده كرد.

همچنانكه يك تابلوى نقاشی، خصوصيّات نقاش آنرا نشان ميدهد، صفات منسوبۀ خالق نيزازطريق جهان خلق شدۀ وى بنمايش درآمده،

البتّه تجلی اسماء وصفات زیبای خداوند بهیچ وجه مثل خود آنها نیست، آنها دربهترین شرایط تنها یک نما، یک بازتاب و یک نمونه است، آن هم در حد قدرت فهم ما .
هرچند انسان نميتواند چيز زيادى دربارۀ خود خداوند بگويد، امّا ازطريق شكوهى كه درمخلوقات او مشاهده ميكند، ميتواند ببيند كه او بسيار قدرتمند است، ويا به]

حقايق اسماء وصفاتى كه درقرآن مجيد دربارۀ او ذ كر شده تا حدودى پى ميبرد، وخوشبختانه به اندازه ای كه براى درك ذهنى ما امكان پذيرباشد،

خداوند درقرآن مجيد بآنها اشاره فرموده.
.

نشانه های خدا:

قرآن کريم همواره از طبيعت و شناخت آن سخن مي گويد : از آسمان ، زمين، خورشيد، ماه ، ستارگان، از ابرهاي باران زا و ابرهاي غير باران زا،

ريزش فراوان آب از آسمان ، رويش گياهان ، زيبايي هاي نور، جلوه هاي گوناگون رنگ و وزش باد .

راستي چه وقتي ديدن طبيعت مفهوم ديگري پيدا مي کند و زيبايي و جذابيتي ديگر را فراهم مي سازد؟ در صورتي که بدانيم در سراپرده طبيعت، دستي تدبير مي کند

و براي اين نعمت ها در جهت آسايش و رفاه انسان در کار است. قرآن کريم در آيات بسياري از تسخير طبيعت براي انسان توسط خدا خبر مي دهد .

مانند سوره ابراهيم /32 و 33 ، نحل /12 و 14 ، حج /65 و لقمان /29 ، همچنين از رام کردن تمام آسمانها و زمين براي انسان خبر مي دهد :

سوره لقمان /20 و جاثيه /12 .

اما مهم اين است که بدانيم طبيعت چه اهميتي دارد و چه زيبايي هايي مي آفريند و چگونه مي توان از آن به گونه اي نيکو استفاده کرد

و مهم تر اينکه بدانيم همه اين نعمت ها نشانه ها و آیات خدا و با تدبير اوست که بی شک هدفی براي آفرينش آنها وجود دارد،

که ما انسانها نا سپاسي نعمت نکنيم و به ستم از آن استفاده ننماييم . به همين دليل، در برخي آيات قرآن آمده است که سفر کنيد و در زمين بگرديد

و بنگريد چگونه خداوند آفرينش را آغاز کرده؛ سپس باز او جهان ديگري را پديد مي آورد . خداست که بر هر چيز تواناست(عنکبوت/20).

و در روايات رسيده است که « سافروا تصحوا » سفر کنيد تا سالم باشيد، زيرا گشت و گذار در طبيعت، ديدن منظره هاي زيبا و آشنايي با آداب و رسوم ملت ها،

گذشته از آنکه خداشناسي ما را تقويت مي کند، و با شگفتيهاي آفرينش خدا آشنا مي سازد و فايده هاي بي شمار مادي و معنوي براي ما ارمغان مي آورد،

آدمي را از افسردگي مي رهاند و به سلامتي جسم و روان ما کمک مي کند .

اکنون براي اينکه ابعاد گوناگون طبيعت قرآن را نشان داده باشيم به آيات چند که در وصف طبيعت آمده ، اشاره مي کنيم :

اهميت طبيعت در قرآن :

در قرآن کريم بيش از 750 آيه اشاره به ظواهر طبيعت مي کند ابعاد گوناگون جلوه ها و زيبايي هاي آن را يادآور مي شود.

در اغلب اين آيات ، ما را توصيه به مطالعه کتاب طبيعت و پند آموزي آن مي کند . بي گمان، هدف اين آيات، طرح علوم طبيعي و بيان قوانين آن نيست،

هر چند به نکاتي اشاره دارد که پس از قرنها اهميت و حساسيت آن شناخته شده و خبر از اين حقيقت مي دهد که گوينده آن در اتصال به مبدا الهي

و آفريننده جهان است . آفريننده اي که از همه چيز خبر دارد و با آگاهي آنها را پديد آورده و براي ما رام کرده است.

قرآن کتاب هدايت است و منظور از ذکر اين شگفتي ها تدبر در موجودات و توجه به نشانه هاي آن در اصل خلقت است.

خداوند همۀ ما را در رحم مادرانمان بوجود آورد و به ما زندگى داد و به اين دنيا آورد تا نفس بكشيم، تغذيه شويم، رشد كنيم، او به ما توانائى، قدرت تفكر،

جستجو، يافتن، دانستن، شنيدن، صحبت كردن، ساختن، ويران كردن و منتشرشدن داد.

تمام اينها و اين زندگى به ما تعلق ندارد، بلكه هديه ايست كه بما قرض داده شده است.

تنها چيزى كه مال ماست، انتخابى است كه دراين زمينۀ امتحانى اين دنيا، و اين زندگى انجام ميدهيم، باوركردن ونكردن، اطاعت ياعصيان،

كه ما را براى بهشت ياجهنم، يا زندگى بعد ازمرگمان كه در آينده خواهيم داشت، آماده ميسازد.

.

انسان مؤمن براى زندگى كه به او داده شده شكرگزار است، اين شكرگزارى با سخت كار كردن دائم بخاطر خداوند، درخدمت بندگانش،

چنانكه گوئى هرگز مرگى وجود ندارد، نشان داده ميشود، درعين حال شخص بايد دائماً بياد مرگ بوده و براى روز بازپسين كار كند، ب

راى رستگارى خود، گوئى قرار است يك لحظۀ ديگر بميرد .

و به اين صورت بين كارهائى كه براى بهبود وضع خود دردنيا بايد بكند، باتوّجه به نتيجۀ آن براى زندگى ابدى وهميشگى،

تعادل بوجود خواهد آمد. چنانكه رسول اكرم (ص) نيز فرموده اند:

«چنان كار كن كه گوئى هرگز نخواهى ُمرد، و چنان با تقوا باش كه گوئى فردا خواهى ُمرد.»

شخص مؤمن با تزكيه و پاكسازى ( خود و محیط زندگیش) قلبش را مرتباً به نور زندگی بازميگرداند.

قلبى كه با غفلت هاى اين جهانى يا ستمگرى و ناعدالتى پر شده باشد، مرده، و قلبى كه با تزكيه و پاك سازى از تيرگيهاى اين دنيا پاك شده،

و در آن چيزى جزعشق به خداوند نیست، زنده است و خانۀ خداست.

“خداوند شمارا از شكم مادرانتان بيرون آورد درحالى كه چيزى نمى دانستيد و براى شما گوش وچشم و دل آفريد، تا شايد شاكر باشيد،

آيا پرندگان را نمى بينيد كه درجّو آسمان مسخرفرمان خدايند، و جز او هيچكس نگهدار آنهانيست؟

مسلماً در اينها نشا نه هائيست براى گروهى كه ايمان دارند.” ( ايات : “۷۹و۷۸ ” سورۀ ” ۱۶” نحل)

.

.

هدف وعمل کرد جهان خلقت:

درحقيقت تمام جهان هستى ُملكى يگانه است، چون تمامى اجزاء آن متقابلاً باهم درارتباطند، مثل وجود خود انسان

كه دستها، پاها، چشمان، ذهن و قلب و ديگر اعضاء بدن واحدهاى مجزائى هستند، درعين حال تشكيل دهندۀ يك كليت واحد ميباشند.

جهان هستى تماميتى است با بخشهاى همآهنگ كه براى هدفى آفريده شده و به آن هدف ميرسد و جامۀ عمل مى پوشاند.

هدف وعمل كرد جهان خلقت ـ شناختن، يافتن، و با آفريدگار بودن است.